دیالوگ‌های حدسی!

پیرزن: نمی‌دونم این چی چیه، ولی برش می‌دارم. فردا همینم نیس
زن جوان: سبد خالیا رو هم بردار
محمد صبوریان
 
پیرزن : فروشگاه پر از خالی است...
زن جوان : خوشی یعنی مردن از قحطی تو انگلیس
جواد قره محمدی
 
پیرزن: وا! اینجا چرا همه‌ش خالیه؟
زن جوان: چون نامردا برجام و FATF رو قبول نمی‌کنن
محمد کوره‌پز
 
پیرزن: پودر سوسک و شپش هم که تموم شده، با این حقوق بازنشستگی فقط همونو می‌تونستم بخرم
زن: تو انگلیس بجز ملکه کسی بتونه به سن تو برسه باید کلاشو بندازه بالا.... دنبال پودر سوسکم هست تازه!
سمیه قربانی
 زن‌جوان: هععی از وقتی ملکه مُرده یه غذای درست گیرمون نیومده.
پیرزن: وقتی هم زنده بود چیزی گیرمون نمی‌اومد تا برسه الان.
وحید سلیمانی
 
جوان: همین کارتن خالیا هم فردا پیدا نمیشه.
پیر: راست میگی منم سبدو میبرم.
جوان: خدا رو شکر دست خالی نرفتیم!
وحید سلطانعلیان
 
پیرزن: ننه دوتا خیار بردار با ملخ و سوکس‌هایی که بابات شکار کرده، سالاد شیرازی می‌چسبه!!
زن‌جوان: ننه جون! یواش اون ملخ و سوکس‌ها غیرقانونی شکار شدند، یکی یه‌وقت نشنوه. دردسر میشه.
سیماشرفی

 

صفحات
آرشیو تاریخی
<
۱۴۰۱ اسفند
>
ش
ی
د
س
چ
پ
ج
۲۹ ۳۰ ۱ ۲ ۳ ۴ ۵
۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲
۱۳ ۱۴ ۱۵ ۱۶ ۱۷ ۱۸ ۱۹
۲۰ ۲۱ ۲۲ ۲۳ ۲۴ ۲۵ ۲۶
۲۷ ۲۸ ۲۹ ۱ ۲ ۳ ۴
۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱
ویژه نامه جمعه۲۱
 - شماره  - ۱۱ اسفند ۱۴۰۱
۱۹