بهبه، پارسال دوست امسال آشنا، صد سال به این سالها، آقا دل من برای شما خیلی تنگ شده بود. این آقای دبیر گروه کتاب اصلاً معلوم نیست سرش به کجا گرم است که کلاً ما و شما را با هم فراموش کرده بود. انگار نه انگار ما اینجا با هم شاهنامه میخوانیم و جلو میرویم. الان یک ماه و نیم است سه پسر فریدون همینطور چشم به راه جندل ایستادهاند که او بیاید و در مورد همسران آینده آنها خبرهایی با خودش بیاورد، سلم و تور و ایرج همینطور «من زن میخوام من زن میخوام» گویان پنجاه روز است جلوی در دربار قدم میزنند، بعد هر هفته این دبیر گروه کتاب ستون ما را از شماره بیرون میکشید. بگذریم آقا، بگذریم که دل ما خون است و خرما بر نخیل و گرچه این دو قسمت با هم هیچ ارتباطی ندارند اما من دلم خواست که پشت هم استفادهشان کنم. برویم سراغ شاهنامه خودمان. به کجا رسیده بودیم؟ به اینجا که جندل به سرو، شاه یمن گفت بیا دخترانت را بده به پسران فریدون و قشنگ ودرست و حسابی فامیل بشویم. سرو هم هرچه با خودش دو دو تا چهارتا میکرد نه میتوانست دخترانش را به پسران فریدون بدهد نه در خودش اینقدر وجود احساس میکرد که صاف و پوست کنده برود بگوید ما دختر به شما نمیدهیم، به کس کسانش نمیدهیم و حتی به همه کسانش هم نمیدهیم، مخصوصاً اگر به راه دور باشد که کلاً از بیخ نمیدهیم. بنابراین او باید یک بازی مرموز طراحی میکرد که با کمترین هزینه بیشترین نتیجه مطلوب را به دست بیاورد. او به جندل گفت که من نوکر فریدون هم هستم اما بگویید که پسرانش را نزد من بفرستد تا آنان را ببینم و تحقیقات محلی را به سرانجام رسانم و نهایتاً تصمیمی اتخاذ کنم درخور و شایسته و بایسته. فریدون که این پیام را شنید پسرانش را اندرز داد که وقتی رفتند مؤدب باشند و آرام بنشینند و موز هم زیاد نخورند. گفت که شاه یمن میخواهد شما را با سن و سال دخترانش بیازماید چون کسی نمیداند کدام بزرگتر و کدام کوچکتر است، اما دختر کوچک عقب مینشیند و وسطی وسط و بزرگتر هم جلو، شما هم به همین ترتیب سنی بزرگ و کوچکتان کنار آنها بنشینید و اگر سرو - با این اسم ضایعش - در مورد سن و سال دخترانش از شما پرسید به همین ترتیبی که یادتان دادم پاسخ بدهید. این ماجرا دقیقاً در دربار یمن به همین شکل پیش آمد و همه از هوش و فراست این سه برادر در عجب و کف و خون شدند. اما... سرو برنامههای دیگری در سر داشت؛ برنامههایی که به مرگ این سه برادر منجر خواهد شد. او موفق میشود یا نه؟