بزک قاتل
چرا لازم نیست کتاب شاگرد تهکلاس را بخوانیم
مریم رحیمیپور
خبرنگار
شاگرد تهکلاس یکی از آن کتابهایی است که اینطرف و آن طرف زیاد دیدهام. زمانی که نشر پیدایش این کتاب را چاپ کرد به خاطر داستان (و البته طرح روی جلدش) بلافاصله تهیه و مطالعه کردم. نتیجه مأیوسکننده بود. بعدتر همین کتاب توسط انتشارات دیگری هم منتشر شد و خیلی پیش آمد که همدیگر را در کتابفروشیها وآفلاین و آنلاین ملاقات کنیم و حالا این چند خط برای توضیح این مسأله است که که چرا لازم نیست چنین کتابی را بخوانیم.
«شاگرد ته کلاس» ماجرای پسری اهل سوریه به نام «احمد» است که حالا به لندن پناهنده شده. در درجه اول اگر بخواهیم ساختار کتاب را بررسی کنیم باید بگوییم که شاید از هر نظر نمره ضعیفی بگیرد. شخصیت اصلی کتاب که سعی میکند به احمد کمک کند بینهایت کلیشهای و سطحی است. از طرفی پردازش این شخصیت تا اندازهای ضعیف است که من تا یک سوم پایانی کتاب تصور میکردم پسر است. (گرچه الان هم که مشغول نوشتن این یادداشت هستم مطمئن نیستم دختر بود.) احمد به مدرسه جدید میآید و دخترک داستان میخواهد با او دوست شود و قلدر مدرسه با او بدرفتاری میکند و ماجراهای کلیشهای که صد و چند صفحه از کتاب را در برمیگیرد. بعد از مدتی دوستهای جدید احمد متوجه میشوند که قرار است ورود پناهندهها به انگلستان ممنوع شود و تصمیم میگیرند برای کمک به احمد کاری بکنند تا بتوانند پدر و مادرش را پیدا کند. (ایده کلیشهای قهرمانی و ماجراجویی کودکان) پس تصمیم میگیرند به رئیس جمهور یا قاضی دیوان عالی کشور نامه بنویسند. وقتی به نتیجه نمیرسند تصمیم میگیرند برای «ملکه» نامه بنویسند.(البته ملکه در زمان نگارش کتاب و زمانی که من مطالعهاش کردم هنوز به رحمت ایزدی نپیوسته بود.) بعد از اینکه دخترک و دوستانش جوابی از ملکه دریافت نمیکنند تصمیم میگیرند به «کاخ باکینگهام» بروند و شخصاً مسأله را با ملکه مطرح کنند. گارد سلطنتی جلویشان را میگیرد وتصویرشان در رسانهها منتشر میشود و جریان مفصلی راه میافتد. ملکه هم به بچههای مدرسه نامه مینویسد و از آنها میخواهد برای صرف چای به کاخ باکینگهام بیایند و قول میدهد که پدر و مادر احمد را پیدا کند. پدر و مادر احمد هم پیدا میشوند و همه چیز بهخوبی و خوشی به پایان میرسد.
در همان صحنههایی که بچههای داستان تلاش میکردند با ملکه دیدار کنند چند سؤال در ذهن من شروع به پررنگشدن کرد. به وجود آورنده داعش چه کسانی بودند؟ نابود کننده داعش چه کسانی بودند؟ خوب و بد این ماجرا کجاست؟ و قهرمان چه کسی است؟ در سرتاسر کتاب بیان میشود که «زورگوها» موجب آوارگی احمد و پدر و مادرش شدهاند. جوری که خواننده تصور میکند این زورگوها از فضا آمدهاند و نام و نشانی ندارند و انگلستان و ملکهاش بهعنوان سردمدار زورگوهای عالم در سرتاسر تاریخ معاصر، با آن سابقه درخشان در بردهداری و استعمار حالا قهرمان داستان هستند.
همانطور که گفتم موضوع این کتاب یعنی مسأله «پناهندگی» به قدری برایم جذاب بود که بعد از اولین چاپ بلافاصله خریدمش. میخواستم به نوجوانهای اطراف توصیه کنم که بخوانند و باهم در مورد پناهندگی صحبت کنیم. (از سوریه تا افغانستان و هر آنچه جنگ بر سر آدمها میآورد.) اما بعد از خواندن کتاب فقط به یک چیز فکر میکردم. اینکه بچههای نسل بعد جنگ سوریه را چطور تصور میکنند؟ دوباره جای قاتل و مقتول عوض میشود؟ و تکلیف قهرمانهای واقعی این مسیر چه خواهد بود؟
چنین طرح داستانی من را یاد فیلمهای سینمایی کودکیام میاندازد. آن دسته بچههایی که یکمرتبه معروف میشدند و با رئیسجمهور ملاقات میکردند و دنیا را نجات میدادند و رئیسجمهور از پشت میزش به آنها لبخند میزد. گمان میکنم دوره چنین داستانهایی مدتهاست به سر آمده. کدام یک از میلیونها کودک و نوجوان پناهنده که درگیر جنگ و آوارگی شدند، موفق میشوند که ملکه و رئیسجمهور را ملاقات کنند؟ اصلاً ملاقات کردن برایشان سودی هم دارد وقتی خانه و خانواده و کشورشان را از دست دادند؟ برای چنین موضوعی شاید کتاب «بیسرزمین» پیشنهاد بهتری باشد. گرچه پسرک این داستان هم در نهایت با کمک یک پسر امریکایی زندگیاش را سر و سامان میدهد اما حداقل نویسنده ما را پشت در کاخ باکینگهام معطل و مسخره نمیکند.
جدای از نگاه جانبدارانه نویسنده، «شاگرد ته کلاس» حتی کتاب جذابی هم نیست. سیر داستان بینهایت کند و خستهکننده است. همان طور که گفتم شخصیتها پردازش نشده و سطحی هستند و پایان ماجرا به قدری تکراری است که هیچ کس را غافلگیر نمیکند و با همه این تعاریف مشخص است که ارزش خواندن ندارد و شاید روزی مردی از خویش برون آید و برای روایت حقیقتِ ماجرا کاری بکند....
کتابهای نوجوان با بستر تاریخی همیشه پیشنهادهای جالبی هستند، در چنین کتابهایی همیشه ردپای ملیت نویسنده دیده میشود. مثلاً یک کتاب نوجوان در مورد آلمان شرقی که به قلم یک نویسنده انگلیسیاست، مشخص است که چه ویژگیهایی دارد و آلمان و آلمانیها را چطور نشان میدهد. توجه به زاویه دیدهای متفاوت در کتابهای تاریخی مسألهای است که همه نوجوانها باید با آن آشنا باشند اما بعضی کتابها پا را از این حدود فراتر میگذارند و سمت تغییر تاریخ میروند...
چنین طرح داستانی من را یاد فیلمهای سینمایی کودکیام میاندازد. آن دسته بچههایی که یکمرتبه معروف میشدند و با رئیسجمهور ملاقات میکردند و دنیا را نجات میدادند. کدام یک از میلیونها کودک و نوجوان پناهنده که درگیر جنگ و آوارگی شدند، موفق میشوند که ملکه و رئیسجمهور را ملاقات کنند؟ اصلاً ملاقات کردن برایشان سودی هم دارد وقتی خانه و خانواده و کشورشان را از دست دادند؟