و درباره بحران کاغذ...

آیا رویکرد حال حاضر ناشرین صحیح است؟

کاغذ گران است، خیلی گران است، در کنار کاغذ دیگر هزینه‌های تولید هم بسیار بالا رفته‌ است. از قیمت فیلم و زینک تا جوهر و مراحل فنی و غیره همگی دچار جهش قیمتی شده‌اند. نتیجه بدیهی و طبیعی هم آن است که قیمت کتاب سر به فلک کشیده و هر روز بیشتر تبدیل به یک کالای لوکس می‌شود. در چنین شرایطی اما هیچ یک از روندهای تولید در بین ناشرین تغییری نکرده است. شیوه تولید کتاب در سال 1401 دقیقاً همانی است که در سال 1394 انجام می‌شد. در این میان همه بازار نشر ضرر کرده و می‌کنند اما عمده فشار روی مخاطبی است که قرار است چرخ این بازار را بگرداند.
شیوه قیمت‌گذاری کتاب در ایران بر اساس قیمت‌گذاری صفحه‌ای و با اضافه کردن قیمت صحافی و جلدسازی انجام می‌شود. این روند گرچه با شیوه روز جهان متفاوت است اما در یک شرایط اقتصادی با ثبات شیوه بدی هم نیست. اما در شرایط امروز این نوع قیمت‌گذاری فقط و فقط به مشتری ضرر می‌رساند. این ضرر از آنجا آغاز می‌شود که شیوه صفحه‌آرایی و آماده‌سازی کتاب هیچ تفاوتی با گذشته نکرده. فونت‌های ایرانی زیادی بزرگ هستند، سطرها حداقل پنج سطر در هر صفحه کمتر از معدل جهانی هستند و حاشیه‌های زیاد صفحات هم چند سطر از هر صفحه کم می‌کند. سالهاست تمام ملزومات چاپ گرانتر می‌شوند و اما خبری از راه‌حلی برای پایین آوردن قیمت تولید دیده نشده است. گاهی حتی ناشران منت استفاده از «کاغذ مرغوب» را بر سر مخاطب هم می‌گذارند. در این میان تغییر شیوه حروفچینی و استفاده حداکثری از فضای کاغذ، حذف صفحات سفید جداکننده فصول، کوچک کردن فونت، استفاده از کاغذی با کیفیت مناسب اما ارزانتر از انواع دیگر، بالابردن تیراژ در یک چاپ حداقل برای کتابهای پرفروش و حتی تولید کتاب در قطع‌های کوچکتر پراهمیت جلوه می‌کند. در واقع اگر ناشر با این روند قیمت را پایین بیاورد نیاز بخش مهمی از بازار را پاسخ گفته است و در ادامه می‌تواند نسخه‌های با کیفیت‌تر را در کنار این نسخه‌ها برای تهیه کسانی که قصد انجام هزینه بیشتر دارند، منتشر کند.