«پاریس از دور نمایان شد» این‌بار از نزدیک!

بازخوانی قرن بیست و یکمی مکتوبات قجری از فرنگستان

فائزه آشتیانی
خبرنگار
از جمله اولین کتاب‌هایی که پیش از سفر به فرانسه در صف مطالعه گذاشته بودم «پاریس از دور نمایان شد» بود. یک جلد از پنج جلد کتاب «مجموعه‌ تماشای شهر» که به شیوه سفرنامه توسط نشر اطراف منتشر شده است. مقایسه مشاهداتم از حال و هوای شهر با آنچه از دوران قاجار برای ما به یادگار مانده، برایم جالب و هیجان‌انگیز بود. در حین خواندن کتاب خیلی وقت‌ها نگارنده را بابت دقت نظر تحسین کردم، گاهی از وجود این همه شباهت از ورای صد و اندی سال متعجب شدم و البته با خواندن برخی جملات کتاب از نوع نگاه نگارنده نسبت به غرب و مافی‌ها خجالت‌زده... علی ایحال امروز در این صفحه بخش‌هایی از کتاب را خواهیم خواند و به همراه تصاویر وضعیت این روزهای آن را نظاره خواهیم کرد. اگر به سفر و سفرنامه علاقه‌مندید، این ماجراجویی را از دست ندهید.

از استخوان بازوی شارلومان تا مصنوعات طلاکوب
«از آنجا برگشته، به تماشای عمارت لوور رفتیم. بسیار عمارت عالی است و از حیث حجاری و پرده‌های نقاشی و غیره نظیر ندارد. تالار طولانی بود بسیار خوش وضع که اسمش گالری آپولون می‌گویند یعنی دالان رب النوع حسن و شعر آواز، اسباب زیادی از ظروف یشم مرصع و بلورهای معدنی و غیره از مصنوعات زرگرهای قدیم از طلا و نقره و بعضی اسباب طلا و غیره که از زیر خاک درآورده‌اند و از بدایع و نفایس دنیا همه را در جعبه‌ها و پشت آینه‌ها گذاشته‌اند. استخوان بازوی شارلومان را که پادشاه کل فرنگستان بوده در جعبه ضبط کرده‌اند. این تالار هم از بناهای لویی چهاردهم است. خلاصه اتاق‌هایی که پرده‌های اشکال بود همه را دیدم. کار نقاشان معروف است و پای هر پرده باید شخصی یک روز تمام بنشیند تا نکات نقاشی آن را بفهمد. با این تعجیل که من داشتم البته درک نکات نقاشی ممکن نمی‌شد.» لوور که این روزها با چند هرم شیشه‌ای که دیگر نماد آن محسوب می‌شود شناخته شده است؛ موزه‌ای است به منزله یک نمایشگاه دائمی از آثار مختلف هنرمندان اقصی نقاط جهان. اروپا، امریکا، اقیانوسیه، روم باستان، مصر، یونان، ایران و... راستش من با وجود اینکه سه بار به این موزه رفته‌ام نمی‌توانم ادعا کنم از همه بخش‌هایش به تفصیل و بی‌کم و کاست بازدید کرده‎ام. برای همین اینکه ناصرالدین شاه به قول خودش در آن وقت محدود نتوانسته به قدر کفایت آثار را برانداز کند، قابل درک است. در موزه لوور آثار مربوط به ایران در دو قسمت هنر اسلامی و آثار باستانی شرقی قرار گرفته‌اند که در اولی بیشتر ظروف و آثار سفالی و فرش‌های دستباف قدیمی در معرض نمایش قرار گرفته و در دومی تندیس‌ها و ستون‌های تخت جمشید از دوران هخامنشی. آثاری که هرکدام به انحاء مختلفی به غارت رفته‌اند...

تماشای آهن‌کاری این برج به غایت مشهور
«بنای برج ایفل از غایت اشتهار و معرفی بنده مستغنی است. دهنه طاقش به شکل دایره‌ای است که یک ثلث‌اش به زمین فرو رفته باشد. بلندی این بنای عظیم که تقریباً اگر بشود پاریس را از زمین کند به منزله دسته پاریس، سیصد ذرع است. رفتیم در فضای زیر برج تماشای آهن‌کاری و آسانسور و پله‌های آن. واقعاً از بناهای عجیب دنیا است و عقل حیران می‌ماند که انسان چطور دماغش گنجایش این همه فکر را دارد که حاصل آن فکر را این‌طور بروز بدهد. تا 15-10 ذرع با پله رفتیم. آنجا استاسیون است. قدری منتظر شدیم و آسانسور پایین آمده، ایستاد. اگر شخص نبیند که از داخل این در بسته که توسط سیم‌های به هم تابیده و چرخ‌ها و ماشین از سیصد ذرع راه به پایین می‌‌رسد، آدم زنده بیرون می‌آید هرگز پا در آن نمی‌گذارد. قد و بالای مردانه برج ایفل که از سطح زمین تا نوکش غرق چراق برق است و شبی پنجاه هزار چراغ برق به جز چراغ‌های بزرگ سرش که هرکدام نصف پاریس را روشن می‌کنند در آن روشن است.»
اولین نکته جالب توجه برای من حین خواندن خاطرات سفر مردان قاجار توجه بسیار زیاد به جزئیات و تلاش برای اندازه‌گیری پهنای مکانی است که از آن بازدید کرده‌اند. این چند خط که از علی خان ظهیرالدوله نقل شده، ایفل را که معرف حضور است وصف می‌کند. حالا هم همه چیز به همان نحو سابق است الا اینکه چند ماهی است برای صرفه‌جویی در مصرف برق چراغ‌هایش را از نیمه شب تا حوالی صبح خاموش می‌کنند.

طاق پیروزی به نام شهید وطن
«از جاهای خیلی تماشایی خیابان شانزه‌لیزه است. یک سر این خیابان آرک دوتریومف است که دروازه‌ای از سنگ تراشیده شده، مجسمه‌های درست کرده که فتوحات و جنگ‌های ناپلئون اول را در اینجا آورده‌اند. آرک دوتریومف وسط دورادور مثل شعاع ستاره و خیابان‌ها پره‌های آن شده، یک سر شانزه‌لیزه هم میدان کنکورد است که میدان وسیع خیلی مزین و مجلل ساخته‌اند و در آن مجسمه‌ها از پایین به بالا و از بالا به پایین آب می‌پاشند.»
اول از همه بگویم احتمالاً باید برایتان جالب باشد که Champs-Elysèes نوشتارش به این شمایل است و از قضا هیچ کجایش «ن» ندارد! اینکه چرا ما در تلفظ یک نون وسط این دو کلمه اضافه می‌کنیم پاسخ اهل فن را می‌طلبد! اما بعد از خیابانی که به گفته میرزانصرالله بیش از ربع فرسخ است و در هر چند قدمی یک رستوران مجلل دارد و مردم در آن ناهار و شام و چای و قهوه می‌خورند تا امروز که تبدیل شده به یکی از اصلی‌ترین بورس‌های برندینگ دنیا بگذریم، می‌رسیم به طاقی که Arc de triomphe است و نشانه‌ای برای پیروزی. این بنا که به دستور ناپلئون بناپارت و پس از پیروزی او در جنگ استرلیتز در سال 1806 طراحی و 1836 ساختش به پایان رسید پس از جنگ جهانی اول با دفن یک شهید گمنام نمادی برای بزرگداشت شهدای جنگ در نظر گرفته شد. در ضلع شرقی این بنا به یاد سرباز گمنام همواره آتشی شعله‌ور است که هر روز عصر طی مراسمی آن را تجدید می‌کنند.