گابلینها، ارگها، یاران حلقه، تیمبل تاک و آرتور اسپایدرویک، همگی باهم سوار بر کشتی تخیل
بــــــــــــــــــــــــــــــــــنـگ بــــــــــــــــــــــــــــــــــنـگ بــــــــــــــــــــــــــــــــــنـگدر مغز ما چه اتفاقی میافتد وقتی خیالپردازی میکنیم؟
زهرا بزرگزاده
روانشناس کودک
این هفته هم میخواهیم مثل یکی از نوشتههای گذشته در مورد جهان تخیلی در رمان کودک حرف بزنیم اما این بار با کمک گرفتن از دو نویسنده رمان تخیلی کودک؛ خانم هولی بلک و آقای تونی دیتریلیزی. خانم بلک و آقای دیتریلیزی نویسندگان رمان افسانههای اسپایدرویک هستند. خانم بلک هنوز هم در حال نوشتن درباره جهانهای فانتزی است و آقای دیتریلیزی به کشیدن نقاشی و خلق دنیاهای عجیب و غریب مشغول است.
ماجرا از چه قرار است؟
تونی از کودکی به داستانهایی علاقه داشت که قهرمانشان میتوانست از همین جهان معمولی و واقعی وارد دنیای دیگری شود و چیزهای جدیدی تجربه کند. تونی میگوید برای خلق یک جهان خیالی به داستانهای کودکیاش برمیگردد: جادوگر شهر از، آلیس در سرزمین عجایب و پیتر پن و در حین اینکه برای یک شرکت بازیهای دیجیتال شخصیتهای اژدهایی طراحی میکند، ناگهان، بنگ بنگ بنگ، چیزهایی در مغزش جرقه میخورد و وارد یک دنیای جدید میشود. حالا دیگر کافی است همهچیز از ذهن روی کاغذ بیاید و پس از کمی دمیدن روح نویسندگی در آن، کلید ورود به یک دنیای تخیلی برای کودکان و نوجوانان جهان روی پیشخوان کتابفروشی است.
اما واقعاً در مغز چه اتفاقی میافتد وقتی ما خیالپردازی میکنیم؟
تصور دو امر واقعی ولی نامربوط در کنار هم کار نسبتاً سادهای برای مغز است، مثلاً تصور خرسی که حرف میزند یا آدمی که به خاطر یک طلسم جادویی به موش تبدیل میشود. در این حالت مغز ما تنها از میان تصاویر ذخیره شده در بخشهای مختلف خاطراتش، تصویر موش و آدم را میآورد و ترکیب میکند، اما خیالپردازی در مورد موجودی که تا به حال ندیدهایم چه طور؟ مثل گابلینها، مولگراث یا حتی ارگ ها؟ در این حالت نظریهای میگوید که مغز از اشیا، اشخاص و اتفاقات پیرامون تنها تصویر و صدا ذخیره نمیکند، بلکه از هر اتفاق با توجه به عوامل پیچیدهای، اجزای اختصاصیتر مثل جزئیات رنگ، جنس، بو، اتفاقات و اشیا پیرامونی و در ضمن احساس خود فرد نسبت به آن را نگه میدارد و حال، برای خیالپردازیهای پیچیدهتر مانند صاحب یک خرازی، کشوهای کوچک اطلاعات را بیرون میکشد و با توجه به آن طرح کلی که در ذهن دارد و البته خاطرات قبلی و احساساتش یک موجود جدید خلق میکند. در این حین میتوان گفت در مغز یک آتشبازی تمام عیار رخ میدهد و بخشهای زیادی درگیر میشوند.
تونی ضلع دیگر خیالپردازی را «ماجراجویی» میداند. برای همین او و خانم بلک تصمیم گرفتند بهعنوان یک پایان خوب برای مجموعهی اسپایدرویک، دفتر خیالپردازی و ماجراجویی تدوین کنند و به چاپ برسانند تا کودکان در همین سنین طلایی که ذهنی پویا دارند و میتوانند خارج از قواعد بیندیشند، هر ایدهای را که به ذهنشان خطور میکند در این دفتر بنویسند. شاید به چشم به هم زدنی بتوانند وارد جهان دیگری شوند و ماجراجویی شخصیشان را پی بگیرند.
یک ماجراجویی تازه، میان سطور کتاب
کودکان و نوجوانان امروز بیش از هر زمان دیگری نسبت به گذشته قوه ماجراجوییشان را از دست دادهاند، ماجراجویی هدف میخواهد و آنها هدف را براحتی گم میکنند، ماجراجویی پشتکار میخواهد و آنها از همان ابتدا برای انجام هرکاری خستهاند. آنها ریسکپذیرند و شاید زیادی خطر میکنند ،چون اغلب فکر میکنند چیزی برای از دست دادن ندارند. جهان تخیلی به کودکان و نوجوانان چند امکان مهم میدهد: در وهله اول میتوانند خودشان را در آن گم کنند. آدمها چه کودک و چه بزرگسال خیلی وقتها احساس میکنند در کسالت، ملال و مشکلات غرق شدهاند، خواندن رمان تخیلی به روزهای ملالآور رنگ میدهد. در وهله دوم کودکان و نوجوانان خیال میپردازند تا خودشان را بیابند. جهانی با قاعدههای غیرمعمول میتواند به آنها امکانهای جدید بدهد تا خود را محک بزنند و ویژگیهای خود را پیدا کنند. به یاد میآورم نوجوانی را که میگفت آن زمان که هری پاتر «مالفوی» را در آتش تنها نگذاشت از خودم پرسیدم در موقعیت مشابه من چه میکردم؟ آیا دشمنم را در آتشی که خودش برپا کرده تنها میگذاشتم یا نه؟ و در نهایت کتابهای تخیلی با تعلیق خوبی که دارند، اغلب کودک و نوجوان را کتابخوان میکند، چون طعم لذتبخش دنبال کردن یک داستان را زیر زبانشان میآورد.
افسانه اسپایدرویک به 30 زبان ترجمه شده و نمونهی خوبی از رمان فانتزی برای کودکان سالهای آخر دبستان است. محمد قصاع ،پنج جلد اصلی این کتابها را تحت عنوان ماجراهای اسپایدرویک به فارسی ترجمه کرده و نشر افق آنها را به چاپ رساندهاست.