روایتی نزدیکتر از داعش
خانوادههای داعشی
طاهره راهی
خبرنگار
داعش برای بسیاری از ما تنها در همان کتابهای خاطرات شهدا معنا میشود. به جزء چند کتاب که ما را از نزدیک با افراد داعش در اسارت رودررو میکند، بیشتر نوشتههای درباره داعش، بیشتر پژوهشی است تا روایتی و بیان جزئیات! اما یکی از این کتابها که ما را با روایتی نزدیکتر، با این گروه آشنا میکند، کتابی است با عنوان «بوی انار و انتحاری» به قلم هادی معصومی زارع.
راوی در کتاب «بوی انار و انتحاری» با روایتی نزدیک و خواندنی از مردمی که دیده است، ابعادی از وجوه آنان را برای ما نمایان میکند و جهانی زنده و پر از جزئیات را پیشرویمان میگشاید. معصومی از روزهایش در حویجه عراق نوشته و خاطراتی را برایمان آورده که حتی به ذهنمان هم خطور نمیکند روزی آن مکانها و افراد را ببینیم، حتی در صلح!
این کتاب داستان جنگِ تنها نیست، زندگی را نیز نشانمان میدهد، عشق را هم، مذهب و کجفهمی از مذهب را هم. معصومی گذران معمول زندگی را نشان میدهد، آنجا که پدری داعشی خانواده و عیال را رها و فرار کرده، اما فرزندش در طویله و پیش چشم سربازان «ارتش سریع»، گوسالهای را نوازش میکند. کتاب خون و خونریزی ندارد، از صدای بلبلها میگوید که در بحبوحه بمباران هم میخوانند و از آن غذاهای معروف و تَک عراقیها برای میهمانانشان «مُفطَح» و یا «سمچ مسگوف».
نویسنده اما تنها به خاطرات روزانه اکتفا نکرده و در پسِ اتفاق، ما را به شناختی عمیقتر از داعش، عراق، مردمانش و شرایط اجتماعی آن کشور میرساند. این کتاب، نه خاطرهگویی و داستانسرایی صِرف است و نــه پژوهش آکادمیک محض! رفت و برگشتی است میان این دو، رفت و برگشتی میان ترکش، آتش و خون و زیست معمول مردمانی که زمانی در جریان اجتماعی عراق همچون بقیه بودهاند، همسایگی کردهاند، اما به مرور جزو داعش شدهاند و نه همسایگی برایشان مانده و نه دیگر روابط انسانی.
«بوی انار و انتحاری» خوشخوان است، از خواندنش خسته نمیشوید و ممکن است حتی بتوانید یک نَفَس آن را به اتمام برسانید، با این حال در بخشهایی از کتاب، نفستان میگیرد و با خود میگویید خدا حتماً نویسنده را دوست داشته که به دل داعش زده و دستگیر نشده است! این کتاب، سبک زندگی زنان، پیرمردان، بچهها و حتی معماری خانههای عراقی را با جزئیات به ما نشان میدهد، جزئیاتی که شناخت ما را از جامعه عراق بهعنوان یکی از همسایههای مهم ایران بیشتر میکند.