علیرضا عبدی روزنامهنگار و طنز پرداز
فیلمی که برگزیدهی جشنوارهی کودک است، باید آن را با کودک درون دید! کودک درونی که از قصههای مهیج روز کمی عقب باشد. کمی بیشتر از کمی. حدودا خیلی عقب.
آدور پسری است که فکر میکند طبیعت باعث کشته شدن پدر و مادرش شده است، لذا با طبیعت قهر است و به کمک همبازیاش آلیشا هرازگاهی هم لگدی حوالهی طبیعت میکنند. اما در ادامه، میفهمد که یک پلید پستفطرت فلانفلانشده بهنام کایوت قاتل پدر و مادرش است. آدور تصمیم میگیرد که با کمک ملکهی آلیشون به نبردش برود...
ملکهی آلیشون، فیلمی لامکان و لازمان است که برای مخاطب کودک و نوجوان جذاب خواهد بود، چون نیازی نیست مخاطب بداند اینجا چه وقتی است و کجاست؟ اما حالا نمیشد به اندکی از داستانها و اسطورههای ایرانی اشاره کرد؟ اسمها احتمالا برای یونان باستان وهمهی موها بور است و متصل به بریتانیا. چهرهها ککومکی است، کلاه و پوششها همه برای ناف غرب و خانهها همه کلبهای اروپایی! همبازیِ پسر هم برای آدور در آن جنگل پیدا نمیشود.
اینهمه در فرمِ فیلم از رنگ و نور و جلوههای ویژه شگفتی دیدیم و حیرتزده شدیم، محتوای ساده و تکراری آن هرچه رشته بودیم را پنبه کرد. کندیِ فیلم هم از یک طرف حوصلهی مخاطب کودک را سر میبرد که برای جلوگیری از آن، باید اسباببازی برای بچهها به سینما برد!