«آپاراتچی»، مقید به منبع اقتباس

علیرضا عبدی        روزنامه‌نگار و طنز پرداز

فیلم آپاراتچی اگر اندکی دِینش را به کتاب کمتر می‌کرد، فیلم خیلی بهتری می‌شد. مو‌به‌مو کتاب را به فیلم‌نامه تبدیل کردن، حداقل به زمان روایی و روانی فیلم خدشه وارد می‌کند و منطق کمدی را زیر سوال می‌برد... هرچند بازی و کارگردانی خوب کار، توانسته تا حدودی این مشکلات را حل کند.
آپاراتچی داستانِ واقعی از یک نقاشِ ساختمانِ عاشقِ سینما به نام جلیل در دهه‌ی شصت است. او در شهر تبریز می‌خواهد زندگی شهیدی را به تصویر بکشد. ماجرا هم هرچند دیر و با مقدمه‌ای طولانی، اما زمانی آغاز می‌شود که این کارگردان به‌دنبال بازیگری شبیه شهید می‌گردد و از قضا بزن‌بهادر محله شبیه شهید است و می‌خواهد نقش وی را بازی کند...
دنیای کمدی هم باید منطق‌های خودش را داشته باشد. ‌ناصر شاپالاق (همان بازیگر نقش شهید که قلدر محله است) وارد کار می‌شود و موقعیت کمیک فیلم را می‌سازد. البته عنصر تکرار در طنز که از تکنیک و قلق‌های طنز به‌حساب می‌آید، در چندین جا می‌لنگد؛ مثلا گفته‌های پدر جلیل برای جلوگیری از ساخت فیلم توسط وی. که البته این باگ هم با بازی رضا ناجی حل شده است.
شخصیت‌های این فیلم کم‌عمق هستند. مثلاً پدر کارگردان بدون هیچ سابقه و عقبه‌ای که شخصیت‌پردازی نشده، از سینما متنفر است. دوستان کارگردان هم گویا آمده‌اند از جلو دوربین رد شوند، بازی هم کرده‌اند! البته مستندداستانی بودن آپاراتچی، در کنار قاب‌های زیبای این فیلم می‌تواند به این کمبودها پاسخ دهد. آپاراتچی فیلمی شیرین است که از خانواده و برای خانواده است.