به یاد رنج‌های فردوسی پاکزاد

مخ آکبند

فرشته پناهی        شاعر 

 

پی افکندم از نظم کاخی بلند
که برخی نبافند از خود چرند
ولی عده‌ای بی‌خرد آخرش
نگفتند اصلاً خرت هم به چند
درختی که با خون دل کاشتم
چت بی سوادانش از ریشه کند
بسی چت نمودند و هنگام چت
فراموش شد هرچه دادیم پند
هووی من بینوا گشته است
فجازی، نت و گوشی هوشمند
زده فینگیلیش و هکسره بسی
به سرتا به پای زبان، سخت گند
شنیدم که یک مرد گنده نگاشت
«عجیجم» به معشوق گیسوکمند!
بسی رنج بردم به پای زبان
نزن حرف بیخود دهان را ببند!
به دانش گرای و بدو شو بلند
نماند مخت تا ابد آکبند!