فال حافظ

دل دل نکن!

زهـره کاظـــم‌زاده        طنز پــرداز 

نقل است زمانی که آن شاه پهلوی ستمگر کاسه چه‌کنم چه‌کنم به دست گرفته بود و نمی‌دانست چه غلطی بخورد، چشمش به دیوان حضرت حافظ افتاد و شتابان به سوی کتاب یورتمه رفت و شیهه‌کشان تفألی به دیوان حافظ زد؛ و غزل ذیل آب پاکی را به دستان ناپاکش ریخت و ملتی را از بند رها نمود:
دوش آگهی از یار سفر کرده داد باد
من نیز دل به باد دهم هرچه باد باد
تفسیر: ای صاحب مفلوک فال! به وضعیتی دچار شدی که احساس می‌کنی دیگران شما را درک نکرده و نمی‌فهمند! شرایط مطابق دلخواه شما نیست. از باد شنیده‌ام قصد سفر کرده و فرار را بر قرار ترجیح داده‌ای! از آن‌جایی که باد آورده را باد می‌برد، همانگونه که نیاکانت سرزمین ایران را به باد سپردند، تو نیز با دل و جان، خویش را به باد بسپار و فقط برو. اینقدر دل‌دل نکن و سخن حافظ را سرلوحه کار خود قرار بده که مبادا دیر بشود. ای پناهنده سرزمین‌های دور افتاده! مراقب باش از باد زیادی، دل‌پیچه نگیری و برای این‌که مضحکه عام و خاص نشوی بگو به مسافرت چند روزه می‌روم تا آب و هوا عوض کنم. برو، ما هم اینجا برایت نوای بادا بادا مبارک بادا سر می‌دهیم. ان‌شاءاله که مبارک است!