زهره کاظمزاده
طنزپرداز
در تقویم سیر میکردم که دیدم شانزده آذر روز دانشجو نزدیک است. این شد که گوشی تلفن را برداشتم و تماسی با خواجه حافظ گرفتم. او با صدایی خفه بعد از احوالپرسی پرسید: لنگ ظهر چه وقت زنگ زدن است؟ و من بس خجل گردیدم اما به روی خود نیاوردم تا دیسیپلین شخصیام را حفظ کنم. حافظ هم بزرگواری کرد و چیزی نگفت و بیت زیر را خواند و تفسیر کرد:
مرو به خواب که حافظ به بارگاه قبول
ز ورد نیم شب و درس صبحگاه رسید
ای رفیق مکتبخانه! خواب نیاز هر موجود زندهای است اما در فال شما اندک زیادی خوابآلودگی مفرط دیده میشود، به حدیکه آبروی هرچه دانشجو است را بردهاید. جناب حافظ موکداً توصیه میکند: به خواب نرو تا قبول شوی! از همین امروز شروع کن به درس خواندن تا در شب امتحان هر نیم ساعت به ما رجوع نکنید تا نتیجهی امتحانت را پیشبینی کنیم. عادت به وردخوانی و دعا دارید اما همانطور که از اوضاع و احوال شما مشخص است از نیمه شب عوض درس خواندن، شروع به راز و نیاز و تضرع به درگاه پروردگار میکنید تا شاید فرجی شود اما زهی خیال باطل که صبح میشود و بیش از دو صفحه نیز نخواندهای و مردود شدن تو قطعی است. عقلش را داری اما حیف که با خواب زیاد آبروی دانشجو جماعت را بردهای. ضمنا از چشم حافظ نیز افتادی.