در آرزوی خواب

محدثه مطهری
شاعر

یک نیمه‌شب و حسرت یک خواب که رؤیاست
ای خواب بدون تو ببین چشم چه تنهاست
یک لایه ز پلکم شده ساییده و زخمی
تا چشم چپم چپ نشود، راست شود راست

یک نصفه‌ی مغزم که فرام نایت تو مورنینگ
هرلحظه و هرجاست نو ریسپانس تو پیجینگ
در قرن جدیدیم و جهان فیلم عجیبی‌ست
اینترنت انسان چه؟: «پیلیز ویت تو لودینگ»

النوم اَخُ الموت و اَلنّاس نیامٌ
مردم همه در خواب و منم کشته‌ی آن، چون؛
هی کار سرم ریخته و روز چه کوتاه
در فرصت و کارم ابداً نیست توازن

خوابیده ولی چشم نه، یک پا و دو دستم
انگار شبیه پره پنکه‌شکسته‌م
اینقدر نخوابیده‌ام اکنون شده‌ام جغد
رد داده‌ام از زندگی‌ام، یک له خسته‌م

به‌به! چقدر خوب! همه چیز مهیاست
این میز که تخت است و کتابی که متکاست
یا رب برسان داروی خوابی، قدحی دوغ
من بنده خوابم، برسان، دوغ نشد؛ ماست!