زهرا فرقانی
شاعر
دوباره با خودتان مثل اینکه درگیرید
دوباره توطئه؟ از زندگی مگر سیرید؟
هنوز مانده از آن بیست و پنج سال، کمی
برای محو شدن از زمین، چه پیگیرید!
رژیم جعلی و فیکید، واگعی کیکید؟
خدای مکر و دروغ و فریب و تزویرید
چه قوم برتر تاریخ؟! ای دغلکاران
قسم به شنبه که بوزینهاید، خنزیرید
کدام قدرتی! ای قهرمان پوشالی؟
که پاچه خیس، فقط از صدای آژیرید
شما که قاتل پیغمبران هر عصرید
به جِد که جَد و پدرخواندههای تکفیرید
بسیج لندن و پاریس رونمایی شد؛
میان لانهی خود در مظان تسخیرید
درون پاکت ساندیس فالتان این بود؛
«به واژگونی مقلوبه توی کفگیرید
و مثل قالب یخ زیر گرمی خورشید
که قطره قطره شود، ناگهان بتبخیرید!»
به جز رهایی قدس آرام نگیگیریم
از استراب چنین لحظهای بمیمیرید!