فهیمه انوری
شاعر
موش بر وضع بد و دَرهمشان میگرید
دو "سهضلعیِ" به روی همشان میگرید
بسکه دنبال وطن، این در و آن در زدهاند
سگ پاسوخته در مقدمشان میگرید
بنیامین از غم "طوفان الاقصی"، زخمیست
میرود پیش "جو" از ماتمشان میگرید
"جو" پَرک میشود از ترس! چه کارش بکند؟
او که بوده مثلا مرهمشان، میگرید
بس که کردند قیاس این "پَپه" را با شلغم
از خجالت به خدا شلغمشان میگرید
این دو تا نرّهخر خوار، خر مصدریاند
خود خر بابت عقل کمشان میگرید
چقدَر جذب کند پوشک بیچاره؟ چقدر؟
پیف! شلوار ز بوی نمشان میگرید
از پس کلهشان دود بهقدری برخاست
اُزون از شدت دود و دمشان میگرید
روی آن گنبد سوراخ چو بارد موشک
لاجرم چکه کنان، پرچمشان میگرید
عوضش، سمت دگر، مردم آزاد و غیور
ایستادند و "جهان" از غمشان میگرید
داغ بر قلب ولی گرم جهادند، هنوز
کوه بر شانهی مستحکمشان میگرید