فرشته پناهی
شاعر
هی لگد زد شد مدال افتخارش بیشتر
رونق بازار و سود کسب و کارش بیشتر
ژست مظلومی گرفت و با همین ترفند شد
عدۀ فالوئران دوستدارش بیشتر
روزیاش شد پست پشت پست پشت پست باز
اصلاً انگاری شد عِرض و اعتبارش بیشتر
هی نمک خورد و نمکدان را شکست اما براش
سفرهای گسترده شد شام و ناهارش بیشتر
دست و بالش بسته بود و تا لگد زد باز شد
اینچنین شد حیطههای اختیارش بیشتر
هی به ساز اجنبی رقصید اما دوستان
ایول و احسنت کردندی نثارش بیشتر!
چون به هر زور و فشاری هست باید میشدند
مانع قهریدنِ مغز و فرارش بیشتر!
آنقدر دارد هوایش را غریب و آشنا
شد طلبکارانه هرروز انتظارش بیشتر
ظاهراً هرکس که جفتک نپرانَد اسکل است!
هر که جفتک زد ولیکن یار غارش بیشتر
هرکه محکمتر لگد زد رتبهاش بالاتر است
لاجرم سهمیه داد و هوارش بیشتر
نرخ سود مخفی رفته به جیبش میشود
گاه از آمار سود آشکارش بیشتر
آش فتنه هرکجا پختند او بوده نخود
هم نزن چون درمی آید گند کارش بیشتر