پلن آخر

فرشته پناهی
شاعر

با چشم و گوش رفته و کور و کر آمده
خورده است تیر و تخم دو چشمش درآمده
 آن دیگری نحیف شده در فشار حبس
عکسش اگرچه مثل خمیری ور آمده!
 
بیچاره مرد گنده که از ترس و استرس
با پاچه‌های خیس و دو چشم‌تر آمده
 مانند گاو چاق که قحطی کشیده است
در خواب دیده آب شده، لاغر آمده
 
مانند مارمولک دُم کنده آن یکی
پایش جدا شده است و دوباره در آمده
 آن دیگری که خرمن گیسوش را زدند
با تیغ ظلم ریخته مویش، گر آمده
 
مانند شیر با دم و با یال رفته است
چون جوجه مردنی بدون پر آمده
 باید رسیدگی بکند یک نفر به وضع
از ظلم چون که کاسه صبرم سر آمده
 
ای وای سوتی است دوباره؟!! چه تابلو...!
نیروی اغتشاشو به کل ابتر آمده
 آنقدر بی‌حواس شده موقع توئیت
تصویر آتنا عوض اصغر آمده!
 
آن کس که گفته بود که مرده است مادرش
توی توئیت باز که با مادر آمده!؟
 آن تیر غیب خورده چرا باز زنده شد!!؟
سرحال و از همیشه خود بهتر آمده
 
نقش بر آب شد همه نقشه‌ها چه زود
وقت فضاحت خفنی دیگر آمده
 چون بادبادکی که پر از باد فتنه بود
سوراخ گشته بدرقم و پنچر آمده
 
در بازی فریب و دغل کاری و دروغ
وقت شکست در پلن آخر آمده
 فرموده‌اند وقت رسیدن به قله هاست
وقت لجن زدایی از این کشور آمده