جمع داستانهای خوب جمع است
هویج بستنی برای روزهای تابستانی
محمدحسین رمضانی
دانشآموز کلاس دهم
«شانس آوردیم آن سال به بابا معوقه دادند، وگرنه خرج بیمارستانم از کجا باید میرسید؟ تازه، در آن تعطیلات باشکوه و باحال دو تا کتاب هم خواندم؛ یکی درباره دیدنیهای فرانسه و یکی هم درباره دیدنیهای سوئیس. نباید پیش سیامک کم میآوردم!»
داستان کوتاه خوب، روز آدم را میسازد. حتی اگر روز آدم را هم نسازد، برای ساعتی یا در بدترین حالت برای لحظاتی آدم سرحال میشود. مخصوصاً این داستانهای نوجوان که معمولاً درونش اتفاقات جالب و عجیب زیادی میافتد. کتاب هویجبستنی هم از همین سری مجموعه داستانهاست. 10 داستان چهار، پنج صفحهای که هر کدام ماجرای خاص خودشان را میسازند. در بین این 10 داستان، حداقل پنج تایش آدم را سر ذوق میآورد و از خریدن کتاب پشیمان نمیکند. برای مثال در یکی از داستانها ماجرای دختری میگذرد که پدر و مادرش به میهمانی رفتهاند و او در خانه تنهاست. میخواهد از فرصت استفاده کند و به جای درس خواندن که اولویت والدینش است، بنشیند و سیدی فیلمی که از دوستش گرفته را بگذارد و ببیند. ولی داستان به همین سادگی نمیگذرد و تا برگشتن پدر و مادرش هزار جور اتفاق برایش میافتد.
یا مثلاً داستان لطیفتری هم هست که خواننده را به فکر وا میدارد. روایت مادر و دختری که به پیش دکتر میروند تا به درد ستون فقرات مادر برسند. از زمانی که ماشینشان را پارک میکنند تا رسیدن به درون کلینیک و گرفتن رسید برای ویزیت چندین بار متوقف میشوند. آدمهایی سر راهشان سبز میشوند که نقش نیازمند را بازی میکنند. هر کدام هم دلیل خودش را دارد و به این دلایل اعصاب دختر خراب میشود و بالعکس دل مادر میلرزد. دست آخر هم مادر کار خودش را میکند و کمکشان میکند. اما امان از آخر ماجرا که چرخ گردون به مراد این مادر و دختر نمیچرخد.
کتاب هویج بستنی نوشته آقای حسنزاده یک مجموعه کوتاه و مناسب برای اوقات فراغت و زمانهای کوتاهی است که هر روز تلف میشوند. مطالعه هر داستانش بیشتر از 10 دقیقه وقت نمیگیرد و ذهن را هم خیلی مشغول نمیکند. داستانها همگی در عین سادگی ماجرا ، حرف خودشان را دارند. علاوه بر جذابیت برای نوجوانان و حتی غیر نوجوانان، غرض نویسنده از نوشتن داستانها را هم بیان میکنند. البته در بین این 10 داستان شاید دو، سه اثر هم در حد عالی نباشد اما در کل کتاب شیوایی است.