2 برادر در دادگاه منکر قتل عمویشان شدند

کامران علمدهی / دو برادر که متهم هستند به خاطر اختلاف خانوادگی و کینه قدیمی عمویشان را به قتل رسانده‌اند در حالی محاکمه شدند که ارتکاب قتل را انکار کردند.
به گزارش «ایران»، رسیدگی به این پرونده از خرداد سال 1401 با گزارش یک درگیری خونین در قرچک ورامین آغاز شد. در بررسی‌های اولیه مشخص شد که درگیری یک نزاع خانوادگی بوده و در جریان آن دو برادر به نام‌های قاسم و اکبر که خودشان نیز مجروح شده بودند عمویشان رضا را به قتل رسانده‌اند.
با مرگ رضا، فرزندان او با حضور در اداره پلیس از دو پسرعمویشان شکایت کردند و به این ترتیب قاسم و اکبر به اتهام قتل عمد عمویشان بازداشت شدند. قاسم در مراحل اولیه بازجویی حضور در درگیری را پذیرفت اما منکر ارتکاب قتل شد.
پس از آن اکبر مورد بازجویی قرار گرفت و گفت: دعوای ما مربوط به روز حادثه نبود، ما با خانواده عمویم سال‌ها اختلاف داریم و هرکسی هم که خواست بین ما صلح و سازش برقرار کند موفق نشد تا اینکه روز حادثه با پسرعموهایمان درگیر شدیم و به یکباره عمویمان با خودرو به سمت‌مان آمد تا ما را با ماشینش زیر بگیرد همان موقع من و برادرم جا خالی دادیم و من با چوبی که در دستم بود ضربه‌ای به شیشه جلوی ماشینش زدم و بعد هم با پسرعموهایم دعوا کردیم و به خانه رفتیم. ما فکر نمی‌کردیم بلایی سر عمویم آمده باشد و شب مأموران سراغ‌مان آمدند و ما را دستگیر کردند.
در حالی که مأموران به دنبال پیدا کردن عامل اصلی قتل رضا بودند، پزشکی قانونی در گزارشی اعلام کرد ضربه جسم سخت به سر باعث قتل بوده است. از آنجایی که اکبر در بازجویی‌های اولیه عنوان کرده بود تنها با چوب ضربه‌ای به شیشه جلوی خودرو زده، مأموران او را دوباره مورد بازجویی قرار دادند که این بار اعتراف کرد و گفت: آن روز پسرعموهایم مسلح بودند و چاقو و قمه داشتند و عمویم هم قصد داشت با ماشینش ما را بکشد به همین خاطر برای حفظ جان خودم و برادرم با چوب ضربه‌ای به سر عمویم زدم و وقتی بیهوش شد فرار کردیم.
بدین ترتیب پرونده برای رسیدگی به شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.

در دادگاه چه گذشت؟
در جلسه رسیدگی به این پرونده 2 دختر و 4 پسر و همسر مقتول حضور داشتند و هر 6 فرزند مقتول درخواست قصاص کردند و حاضر به گذشت نشدند.
سپس اکبر به جایگاه رفت و ضمن رد اتهام قتل عمد گفت: من اتهامم را قبول ندارم چون ضربه‌ای به سر عمویم نزدم. من در بازجویی‌های اولم هم عنوان کردم به خاطر اینکه از جان خودم و برادرم دفاع کنم با چوبی که دستم بود فقط یک ضربه به شیشه جلوی ماشین عمویم زدم. تعجب می‌کنم که چرا پزشکی قانونی اعلام کرده عموی من با ضربه چوب کشته شده چون من شیشه را شکستم. شاید هم بعد از اینکه من ضربه را به شیشه زدم فرد دیگری با چوب به سر عمویم زده باشد. به هرحال من نزدم.
قاضی از متهم پرسید: اگر شما نزدی چطور در اعترافات بعدی به صراحت عنوان کردی که خودت چوب را به سر مقتول زدی؟
متهم جواب داد: من تحت فشار روانی ناچار شدم اعتراف کنم، ولی واقعیت این است که من ضربه‌ای نزدم.
قاضی گفت: پس چطور در زمان بازسازی صحنه قتل خیلی دقیق نحوه ضربه زدن به سر عمویت را برای مأموران تشریح کردی و نشان دادی؟
متهم عنوان کرد: در آنجا هم تحت فشار بودم و می‌ترسیدم، به ناچار داستانی را تعریف کردم که باور کنند.
در ادامه قاسم به جایگاه رفت و گفت: من نقشی در قتل عمویم نداشتم. در روز حادثه وقتی درگیری بالا گرفت هم کتک زدم و هم کتک خوردم. آثار ضرب و شتم تا مدت‌ها روی بدنم بود و پزشکی قانونی هم آن را تأیید کرد.
با پایان جلسه قضات برای صدور رأی وارد شور شدند.