قاتل «موبور» بعد از جنایت تغییر چهره داد

مرضیه همایونی/ مرد معتاد که بعد از قتل، موهایش را رنگ کرده و تغییر چهره داده بود وقتی دستگیر شد به دروغ دوستش را که از او کینه به دل داشت به عنوان قاتل معرفی کرد.
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران» ۱۸ اسفند سال گذشته، مأموران کلانتری ۱۵۰ تهرانسر در تماس با بازپرس محمدمهدی براعه گزارش قتل مرد 42 ساله‌ای را اعلام کردند. به دنبال مخابره این خبر بود که تیم جنایی راهی خانه‌ای دو طبقه شد و جسدی را در سرویس بهداشتی زیرزمین پیدا کرد.تحقیقات میدانی نشان می‌داد که مقتول چهار روز قبل به آن ساختمان اسباب کشی کرده بود. روز حادثه مردی با موهای بور، هراسان به سراغ همسایه‌ها رفته و با این ادعا که شیرآب زیرزمین شکسته، آدرس شیر فلکه را از همسایه‌ها گرفته است.
 دوربین‌های مداربسته اطراف محل جنایت نشان می‌داد، مقتول شب حادثه با مردی موبور وارد خانه‌اش شده است.در ادامه بررسی‌ها برادر مقتول گفت: شایان - مرد موبور- دوست برادرم کیومرث بود.
وقتی مأموران به سراغ شایان رفتند مشخص شد وی از زمان قتل کیومرث ناپدید شده است.در نهایت با انجام عملیات اطلاعاتی و پلیسی، مخفیگاه متهم شناسایی شد اما وقتی پلیس به سراغش رفت با مردی روبه‌رو شد که موهای مشکی و چهره‌ای متفاوت داشت. وی همچنین مدعی شد عامل اصلی قتل یکی از دوستان مشترک او و مقتول به نام هرمز است.با ادعای شایان، هرمز به عنوان دومین مظنون پرونده بازداشت اما منکر قتل شد. دو مرد جوان به دستور بازپرس جنایی به اداره آگاهی منتقل شده و تحقیقات در این رابطه ادامه داشت تا اینکه عصر یکشنبه گذشته، شایان به قتل اعتراف کرد.
بنابراین به دستور بازپرس شعبه سوم دادسرای امور جنایی تهران هرمز آزاد شد و تحقیقات تکمیلی از متهم ادامه دارد.
گفت‌و‌گو با مرد موبور
چرا دوستت را کشتی؟
من اصلاً نمی‌خواستم او را بکشم وقتی زخمی شد ترسیدم و فرار کردم 5 روز بعد برای اینکه از حال کیومرث با خبر شوم، به محله برگشتم و با اعلامیه او روی دیوار مواجه شدم.
اختلافتان سر چه بود؟
من هروئین و شیشه مصرف می‌کردم با مقتول هم در کمپ ترک اعتیاد آشنا شدم. مقتول ضایعات جمع کن بود و معمولاً در پاتوق‌ها همدیگر را می‌دیدیم. شب حادثه به سراغم آمد مقداری جگر خریدیم و به خانه‌اش رفتیم. غذا را که خوردیم بساط مواد را پهن کردیم ومن قرص خوردم. بر اثر مصرف مواد و قرص، توهم به من دست داد و فکر کردم او می‌خواهد پول‌هایم را سرقت کند. از آشپرخانه چاقو برداشت و باهم درگیر شدیم. حتی ضربه‌ای هم به کتف من زد، من با سنگ به سرش ضربه زدم که بی‌هوش شد.بعد شروع به شستن خون‌ها کردم و حتی سنگی که به سرش زده بودم را هم شستم و داخل کمد گذاشتم. بعد متوجه شدم شیر آب شکسته مجبور شدم از همسایه‌ها بپرسم شیر فلکه کجاست تا آن را ببندم.
موهایت را چرا رنگ کردی؟
چون همسایه‌ها مرا دیده بودند مجبور شدم چهره‌ام را تغییر دهم اما در این مدت مدام عذاب وجدان داشتم و می‌ترسیدم.
چرا گفتی هرمز قاتل است؟
ازاو کینه داشتم. دامادمان یک کتانی گرانقیمت داشت که هرمز آن را دزدیده بود. وقتی بازداشت شدم او را به عنوان قاتل معرفی کردم تا از او انتقام گرفته باشم. اما در مدتی که در بازداشت بودم، با دیدن هرمز که بی‌گناه بازداشت شده بود، دلم برایش سوخت و تصمیم گرفتم راز قتل را برملا کنم.