در حافظه موقت ذخیره شد...
سرقت خودرو برای قمار
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، اوایل زمستان امسال، راننده پرایدی به اداره پلیس رفت و از مسافری شکایت کرد که خودرویش را به سرقت برده بود. او در تحقیقات گفت: با خودرویم مسافرکشی می‌کنم و سه روز قبل مرد جوانی را سوار کردم. بین راه، از من خواست که در کنار خیابان نگه دارم تا نوشیدنی بخرد. بعد به دکه‌ای رفت و دو لیوان چای خرید چای را که خوردم بی‌هوش شدم. چشم که باز کردم خودم را در بیمارستان دیدم و خودرو را سرقت کرده بودند.
با شکایت راننده جوان، بازپرس وحید ناصری دستور تحقیقات برای دستگیری سارق خودرو را صادر کرد. در نخستین گام، با کمک مالباخته چهره‌نگاری از متهم صورت گرفت تا اینکه مأموران موفق شدند متهم جوانی را در زندان شناسایی کنند که به اتهام سرقت به شیوه بی‌هوشی چند روز قبل دستگیر شده بود. از آنجایی که مشخصات مرد زندانی با تصویر چهره‌نگاری سارق خودروی پراید شباهت زیادی داشت، تصویر او را به مالباخته نشان دادند و درنهایت، از سوی راننده پراید به عنوان سارق شناسایی شد.
تحقیقات نشان می‌داد، متهم دستگیر شده، سارق سابقه‌داری است که به همین شیوه و شگرد چندین بار بازداشت شده بود. به دستور بازپرس شعبه چهارم دادسرای جنایی تهران، متهم از زندان به دادسرا منتقل شد و به سرقت خودرو اعتراف کرد.
گفت‌و‌گو با متهم
شیوه سرقت خودروها چه بود؟
به عنوان مسافر سوار خودروهای عبوری می‌شدم و با دادن آبمیوه و چای مسموم به راننده خودروها را سرقت می‌کردم. بعد از سرقت، وسایل داخل خودرو را برمی‌داشتم و آنها را در شرط بندی قمار می‌باختم. بعد از آن هم خود ماشین‌ها را در قمار می‌باختم.
چه شد وارد قمار شدی؟
خیلی نوجوان بودم که پایم به قهوه‌خانه باز شد و کم‌کم با قمار آشنا شدم؛ قماری که زندگی را از من گرفت و مرا معتاد خودش کرد. 16 سالم بود که درکار خرید و فروش لباس بودم و هر چه بدست می‌آوردم در قمار می‌گذاشتم. معمولاً هم بازنده بودم. من حتی سر کفش و لباس‌هایم نیز شرط بندی می‌کردم. حتی بعد از ازدواج هم نتوانستم دست از قمار بردارم و ماشین و خانه و پول پیش خانه‌ام را هم باختم.
آخرین بار کی از زندان آزاد شدی؟
چند سال قبل به همین اتهام بازداشت شدم و حکمم 10 سال حبس بود تا اینکه پارسال مشروط آزاد شدم. اما چند ماهی از آزادی‌ام نگذشته بود که دوباره سرقت‌ها را شروع کردم و سر سومین سرقت بازداشت شدم. به خاطر سرقت خودرو، دوباره به زندان افتادم.
