سرقت های سریالی زن جوان برای آزادی شوهرش

مرضیه همایونی/ زن جوان برای رد مال و پرداخت بدهی شوهرش، به عنوان پرستار وارد خانه‌های زنان سالخورده می‌شد و با بی‌هوش کردن آنها طلاهایشان را به سرقت می‌برد.

به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، اوایل پاییز سال گذشته، مرد جوانی به پلیس مراجعه کرد و از پرستار مادرش به اتهام سرقت شکایت کرد و گفت: برای مادر پیرم دنبال پرستار خانگی بودم تا اینکه چند هفته قبل زنی حدوداً 40 ساله را که در فضای مجازی آگهی استخدام داده بود پیدا کردم و شرایط مادرم را برای او گفتم. درنهایت هم مه لقا را استخدام کردم.
او ادامه داد: دو روز قبل، چندین بار به مادرم زنگ زدم، اما جواب نداد با شماره مه لقا تماس گرفتم، تلفنش خاموش بود. خودم را فوراً به خانه مادرم رساندم که به محض ورود به خانه مادرم را دیدم که دست و پا بسته و بی‌هوش روی صندلی افتاده و طلا و پول‌های نقد داخل خانه به سرقت رفته بود و از مه لقا هم خبری نبود. مادرم را به بیمارستان منتقل کردم و پس از حدود 48 ساعت مادرم به هوش آمد. او تنها چیزی که به خاطر داشت این بود که مه لقا به او آبمیوه داده و بعد از آن بی‌هوش شده است.
به‌دنبال شکایت مرد جوان، تحقیقات برای دستگیری مه لقا به دستور بازپرس شعبه ششم دادسرای ویژه سرقت آغاز شد. در بررسی‌های اولیه تصویر زن جوان بدست آمد اما در استعلام شماره تلفن همراه او، مشخص شد که سیم کارت به نام مردی معتاد بوده که مه لقا با قیمتی پایین آن را خریداری کرده است.
در ادامه هم مشخص شد وی هیچ سابقه کیفری ندارد اما در هنگام بررسی پرونده چند شکایت دیگر نیز به پلیس رسید که ردپای مه لقا در همه آنها به دست آمد.
درحالی که تحقیقات ادامه داشت زن جوانی به اداره پلیس رفت و گفت: پرستار خانگی مادرم به نام مه لقا پیش من آمد و مدعی شد که به پول نیاز دارد و دستبندی را که هدیه عروسی‌اش است می‌خواهد بفروشد. من هم دستبند را خریدم اما دیروز که در یک میهمانی دوستانه دستبند را که سنگ‌های قشنگ یشمی رنگی داشت به دست کردم ناگهان یکی از دوستانم با دیدن دستبند گفت مدتی قبل از خانه‌اش سرقت شده و این دستبند هم در میان اموال سرقتی بوده و مطمئن است که دستبند اوست.دوستم گفت که پرستار خانگی مادرش عامل سرقت بوده و وقتی مشخصاتش را داد فهمیدم همین زنی است که دستبند را به من فروخته است.
با اطلاعاتی که زن جوان در اختیار پلیس قرار داد، مأموران راهی خانه مادر شاکی شده و مه لقا را بازداشت کردند. زن جوان که ابتدا منکر سرقت‌هایش بود، زمانی که در مواجهه با مالباختگان از سوی آنها شناسایی شد به سرقت‌های سریالی‌اش اعتراف کرد.

گفت‌و‌گو با متهم
چه شد که تصمیم به سرقت گرفتی؟
به خاطر اینکه شوهرم بدهکار بود و تعداد زیادی شاکی دارد. شوهرم مرد آبرومندی بود و در بازار تجارت می‌کرد. اما شریک او کلاه سرش گذاشت و پولهایش را برداشت و فرار کرد. شوهرم ورشکسته شد و طلبکاران پول‌هایشان را می‌خواستند شوهرم به ناچار شروع به زورگیری کرد اما دستگیر شد و به زندان افتاد. من ماندم و بدهی‌های قبلی او و رد مالی که باید به مالباختگان می‌دادم تا رضایت دهند.
نمی ترسیدی تو هم دستگیر شوی؟
چاره‌ای نداشتم، باید از دست بدهکاران نجات پیدا می‌کردم. در فضای مجازی آگهی استخدام پرستار خانگی می‌دادم. زمانی که استخدام می‌شدم مدتی کار می‌کردم تا هم وضعیت مالی مالباخته را بسنجم و هم اینکه بدانم پول و طلاها را کجا گذاشته است. معمولاً خانم‌های پیر و مسن کلی طلا دارند. اگر هم داخل خانه شان چیزی نبود با بی‌هوش کردنشان، طلاهایی را که به همراه داشتند سرقت می‌کردم. من با این کارم فقط می‌خواستم بدی‌های شوهرم را پرداخت کنم.