هندوستان فقط بالیوود نیست

نگاهی به یک اثر داستانی که تصویری متفاوت از هندوستان نشان‌مان می‌دهد

زهرا راستگویی
خبرنگار

 

 

هندوستان سرزمین عجایب است. نام این کشور شما را به یاد چه می‌اندازد؟ لباس‌های رنگی زیبا، خال روی پیشانی، طعم تند غذاها، تاج محل یا اتفاقات عجیبی که در فیلم‌هایش می‌افتد. شاید کمتر به ادبیات این کشور فکر کرده باشیم؛ بد نیست ببینیم هندوستانی که در کتاب‌هاست چه شکلی است.
 همیشه در فهرست کتاب‌های پیشنهادی نام‌هایی تکراری دیده می‌شود. در اینکه بعضی از آنها شاهکارهای ادبیات داستانی هستند شکی نیست اما قطعاً یکی از تجربه‌های شیرین کتابخوانی می‌تواند خواندن آثاری از کشورهای کمتر مطرح شده باشد. برای تجربه کردن هم که شده، دست از سر ادبیات فرانسه و انگلستان و امریکا برداریم و سراغ باقی جاها برویم.
یکی از بهترین تجربه‌ها برای من داستان‌هایی بود که از نویسندگان هندی خوانده‌ام. اولینش رانده و مانده نوشته آنیتا دسای و بعد هم گرما و غبار از روت پریور جابوالا. چیزی که میان این کتاب‌ها تجربه کردم تصویری نو از هندوستان بود. تصویرهایی که من از هندوستان داشتم محدود بود به قاب‌های غلو شده و پر از اغراق سینمای بالیوود اما چیزی که در این دو داستان‌ از هندوستان دیدم بسیار آرام‌تر بود و زیباتر.
نام کتاب، دقیقاً نشان‌دهنده همان چیزی است که در جریان است. سنگینی هوا و رطوبت زیاد، گرمایی که در طول روز جان را به لب می‌رساند. خنکای شب‌ها، بوی گل‌هایی که تازه در نسیم شبانه فرصت بازشدن و جان گرفتن پیدا کرده‌اند. گرما و غبار یک ریتم کند دارد. سنگین مثل نفس کشیدن در گرما و رطوبت.
کتاب قصه زنی است به نام اولیویا. همسر اولیویا از نیروهای دولتی انگلستان است که به هندوستان فرستاده شده. برای اولیویا اما زندگی کردن به سبک و سیاق این انگلیسی‌های ساکن در هندوستان سخت است. او سری پرشور دارد و می‌خواهد با محلی‌ها بیشتر در ارتباط باشد. حوصله‌اش در جمع‌های رسمی همکاران همسرش سر می‌رود و به دنبال نوعی هیجان می‌گردد.
اولیویا وارد رابطه با یکی از ثروتمندان هندی به نام نواب می‌شود. نواب مشغول کارهایی است که برای خواننده گنگ است. کارهایی که از آنها بوی خوبی نمی‌آید. می‌دانیم که او در گروه‌هایی مشغول انجام کارهایی خلاف قوانین است اما دقیقاً نمی‌دانیم چه کارهایی. این نکته هم وجهه رازآلود نواب را برایمان پررنگ‌تر می‌کند و هم می‌تواند عاملی باشد که مخاطب را خسته کند. در واقع میزان دانسته‌های من مخاطب به اندازه اولیویا است. تصویرمان از خانواده نواب همان زنانی هستند که اولیویا در مراسمی دیده است، نشسته در اتاقی مجزا نه بیشتر. از کارهایش هم همانقدری می‌دانیم که او می‌داند. نواب قرار است یک وجهه رازآلود داشته باشد.
کتاب همزمان دو روایت را پیش می‌برد یکی داستانی که درباره‌اش سخن گفتیم و دیگری داستان دختری که پنجاه سال بعد به هندوستان سفر کرده است. او در پی این است که بداند اولیویا چه کرده که بردن نام در محافل ممنوع است. در دفترهای یادداشت دنبال ردپای ماجراهای قدیمی است. داستان این دختر با داستان اولیویا گره خورده است. او هم در موقعیتی مشابه قرار می‌گیرد و حالا باید تصمیمش را بگیرد که کدام راه را انتخاب می‌کند.
داستان اول یعنی داستان اولیویا محدود به جمع نیروهای دولتی انگلیس و رابط او با نواب می‌شود. در روایت اول چندان خبری از حضور افراد هندی و نشانه‌هایی از فرهنگ هندوستان نیست اما در روایت دوم حضور هندوستان و ابعاد اجتماعی‌اش پررنگ‌تر است.
حالا که صحبت از خواندن کتاب‌هایی از فرهنگ‌های کمتر مطرح شده است، خوب است به کار پرارزش مهدی غبرایی در این زمینه هم اشاره کنیم. گرما و غبار ترجمه اوست و همچنین کتاب رانده و مانده که پیشتر درباره‌اش گفتیم. او در این سال‌ها به سراغ نمونه‌های این چنینی رفته است. به عنوان مثال زیر درختچه یاسمن که داستانی از پرتغال است، زیستن از یو هوآ و از ادبیات چین و داستان‌هایی از عراق، آنگولا و...