اجاره ساعتی خانه به خلافکاران

 مرضیه همایونی/ راز زن جوان که خانه‌اش را ساعتی به خلافکاران اجاره می‌داد با دستگیری سارق خانه‌های ویلایی برملا شد.
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، چندی قبل یک مجرم سابقه‌دار به اتهام سرقت سریالی از خانه‌های تهران دستگیر شد. متهم زمانی که مقابل افسر پرونده نشست نه تنها به سرقت‌های سریالی از خانه‌ها اعتراف کرد، بلکه راز خانه‌ای را برملا کرد که پاتوق خلافکاران بود.
او گفت: چند وقت قبل در فضای مجازی با دختر جوان و پولداری آشنا شدم، وقتی به او پیشنهاد ازدواج دادم تنها یک شرط برای ازدواج گذاشت و آن این بود که کارهای خلاف نکنم. به خاطر عشقی که به ملیکا داشتم تصمیم گرفتم توبه کنم و دور خلاف را خط بکشم.متهم ادامه داد: چون پلیس در تعقیب من بود باید هویتم را تغییر می‌دادم و بعد ازدواج می‌کردم. برای این کار دوستانم زنی به نام شهره را به من معرفی کردند. شهره خانه‌اش را به پاتوقی برای خلافکاران تبدیل کرده بود. به سراغش رفتم و قرار شد برای تغییر هویتم یک جاعل به من معرفی کند. 20 میلیون تومان پیش‌پرداخت دادم اما آنقدر معطل کرد تا من دستگیر شدم. حالا، هم گرفتار زندان شده‌ام و هم ملیکا را از دست دادم. چون شهره را عامل بدبختی خودم می‌دانستم او را لو دادم.به دنبال اعترافات این سارق، پس از هماهنگی‌های لازم با بازپرس دادسرای ویژه سرقت، کارآگاهان وارد عمل شده و شهره را بازداشت کردند. با حضور مأموران به خانه شهره، چند مرد خلافکار که جرایم مختلفی در پرونده خود داشتند نیز به دام افتادند.
گفت‌و‌گو با زن خلافکار
چرا خانه‌ات را به خلافکاران اجاره می‌دادی؟
من یک خانه قدیمی در جنوب تهران دارم. در آن منطقه افراد پولدار زیاد پیدا نمی‌شود و اغلب خلافکارها پولدار هستند، من هم اتاق‌های خانه‌ام را به آنها اجاره می‌دادم تا پول خوبی بگیرم و برای خودم سکه و طلا بخرم. کلاهبردار، جاعل، متهم فراری، افرادی که می‌خواهند خلافی مرتکب شوند و به دنبال محلی هستند تا دور هم جمع شوند و نقشه و برنامه خلافشان را طراحی کنند، معتادان، مواد‌فروشان و حتی سارقان در خانه من پاتوق می‌کنند.
خودت هم خلاف می‌کردی؟
من عاشق درس و مدرسه بودم و نمرات بالایی داشتم اما 16 سالم که شد پدرم مرا به یک خلافکار شوهر داد. مرد قاچاقچی که چند سال بعد به اتهام حمل و نگهداری مواد مخدر بازداشت و در نهایت اعدام شد.  با اعدام شوهرم جایی برای ماندن در شهرمان نداشتم و راهی تهران شدم. چند روزی در تهران سرگردان بودم تا اینکه به دام یک باند گرفتار شدم. آنها دختران و زنان جوان را طعمه مردان ثروتمند می‌کردند تا اخاذی کنند. من نیز در کنار اخاذی، جیب‌بری هم می‌کردم، اما با سارقان دیگر فرق داشتم و پول‌هایی که از کار خلاف به دست می‌آوردم سکه و دلار می‌خریدم. کمی که پول‌هایم جمع شد برای خودم همین خانه را خریداری کردم و مدتی بعد هم به زندان افتادم، اما آزاد که شدم تصمیم گرفتم خانه‌ام را به خلافکاران اجاره بدهم.