قصاص ، مجازات قاتلی که جسد را مومیایی کرد
کامران علمدهی - کارگر مبلسازی که پس از قتل همکارش جسد وی را با فوم و پارچه مومیایی کرده بود از سوی قضات شعبه پنجم دادگاه کیفری یک استان تهران به قصاص محکوم شد.
آخرین روز بهمن سال 1400 زنی در تماس با مأموران کلانتری باغ فیض مدعی شد شاهد صحنه قتلی بوده است. وی در تشریح ماجرا به مأموران گفت: ساعت 12 ظهر بهطور اتفاقی از پشت پنجره اتاق خانهام متوجه شدم در حیاط ساختمان کناری که یک کارگاه مبلسازی است مردی یک جسد شبیه مومیایی را روی زمین میکشد و به زیرزمین میبرد. من هم با تلفن همراهم چند عکس از او گرفتم.
کشف جسد بستهبندی شده
پس از این گزارش و مشاهده عکسها از سوی پلیس، مأموران به محل اعلام شده در یکی از خیابانهای اشرفی اصفهانی رفتند و با حکم قضایی وارد کارگاه شدند. پس از جستوجو جسد مومیایی شده مرد جوانی را پیدا کردند و متهم که از اتباع بیگانه بود در محل جنایت بازداشت شد.
وی پس از دستگیری در همان بازجوییهای اولیه به قتل اعتراف کرد و گفت: من و افضل از دو سال قبل باهم آشنا شدیم و در کارگاه مبلسازی که متعلق به همسرش بود کارمان را آغاز کردیم. من کارم تعمیر مبل بود و او مبلساز. روز حادثه او مبلهایی که ساخته بود را به داخل کارگاه آورد و مبلهای تعمیری در بالکن بود. اما به یکباره هوا ابری شد و من از بابت خیس شدن مبلهای تعمیری نگران شدم و از او خواستم تا اجازه بدهد مبلها را به داخل کارگاه بیاورم اما افضل اجازه نداد و سر همین موضوع با هم درگیر شدیم و او چند سیلی به صورتم زد و من به یکباره عصبانی شدم و با میله آهنی چند ضربه به سرش زدم و تا به خودم آمدم دیدم او دیگر نفس نمیکشد.
در دادگاه چه گذشت
با تکمیل تحقیقات پرونده برای رسیدگی به شعبه پنجم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
در ابتدای جلسه رسیدگی به این پرونده دختر و پسر مقتول به عنوان تنها اولیای دم قربانی درخواست قصاص کردند و پس از آن هم پسر مقتول به جایگاه رفت و گفت: این مرد در حالی پدرم را کشت که باهم دوست بودند. او بعد از اینکه با میله آهنی ضرباتی را به سر پدرم زد حتی او را به بیمارستان نرساند تا فوت کند.
در ادامه متهم به جایگاه رفت و با پذیرش اتهام قتل عنوان کرد: 30 سال پیش از پاکستان به ایران آمدم من در کودکی پدر و مادرم را از دست دادم و از همان کودکی کار کردم و زحمت کشیدم وقتی با مقتول آشنا شدم قرار شد باهم کار کنیم. آن روز من قصد کشتنش را نداشتم و در یک لحظه آنقدر عصبانی شدم که متوجه اعمالم نبودم. حالا هم خیلی پشیمانم و از فرزندان مقتول میخواهم تا من را ببخشند.پس از آن قاضی از متهم پرسید اگر نمیخواستی او را بکشی و در یک لحظه کنترلت را از دست دادی چرا بعد از اینکه به خودت آمدی سعی نکردی او را به بیمارستان برسانی؟ چرا او را مومیایی کردی؟متهم جواب داد: وقتی به خودم آمدم دیدم نفس نمیکشد خیلی ترسیده بودم برای اینکه آثار جنایت را از بین ببرم با فوم، پارچه و ابرهایی که برای مبلسازی استفاده میشود او را بستهبندی کردم تا در زمان دیگری دفنش کنم اما مأموران دستگیرم کردند.
پس از اظهارات متهم و وکیلش قضات برای صدور رأی وارد شور شدند و متهم را با توجه به اسناد و مدرکهای موجود در پرونده به قصاص محکوم کردند.