قتل پدر ، شرط ازدواج با دختر
با شکایت آنها، تحقیقات به دستور بازپرس محمدامین تقویان آغاز شد و اکیپی از کارآگاهان اداره یازدهم پلیس آگاهی پایتخت وارد عمل شدند تا رد و سرنخی از مرد ناپدید شده به دست آورند.
ردپای همسر
در استعلامات صورت گرفته مشخص شد، مرد جوان به نام حمید، از کشور خارج نشده است و از طرفی در ادامه تحقیقات دریافتند که فرنگیس با پسر 20 سالهای به نام پدرام مخفیانه در تماس است. بدین ترتیب زن 35 ساله به صورت نامحسوس زیر نظر گرفته شد تا اینکه روز یکشنبه 13 فروردین زن جوان راهی خانهاش در پردیس شد و همزمان کارآگاهان دریافتند که پدرام نیز وارد خانه او شده است. زمانی که هر دو متهم وارد خانه شدند، مأموران ساعت 4 بامداد 13 فروردین، آنها را بازداشت کردند و در بازرسی بدنی از پدرام، اسلحه کلت کمری نیز کشف شد.فرنگیس و پسر 20 ساله که در برابر مدارک و شواهد پلیسی قرار گرفتند به قتل حمید اعتراف کرده و مدعی شدند که او را در بیابانهای اطراف مهرآباد در جاده دماوند دفن کردهاند. بنابراین سرهنگ کارآگاه علی ولیپور گودرزی، رئیس پلیس آگاهی تهران بزرگ و کارآگاهان اداره یازدهم پلیس آگاهی پایتخت به دستور بازپرس جنایی، راهی محل دفن جسد شدند و دو متهم نیز به اتهام مشارکت در قتل در اختیار کارآگاهان اداره آگاهی قرار داده شدند.
گفتوگو با همسر مقتول
زن جوان مدعی است که از حدود 30 سال قبل وقتی یک کودک بوده او را به عنوان همسر پسر عمویش نام زدند و وقتی 13 ساله شد آنها را به عقد هم درآوردند و همین موضوع کینه بزرگی در دل او به وجود آورد.
با پدرام چطور آشنا شدی؟
پدرام خواستگار دخترم بود، در پارک با دخترم که الان 15 ساله است آشنا شده و قصد ازدواج داشتند. من که از این ماجرا با خبر شدم، برای ازدواج آنها یک شرط گذاشتم.
چه شرطی؟
گفتم شوهرم را بکشد. او هم چون عاشق دخترم بود قبول کرد.
چرا از شوهرت کینه به دل داشتی؟
از کودکی مجبورم کردند با او ازدواج کنم ولی من او را دوست نداشتم.
روز حادثه چه اتفاقی رخ داد؟
از قبل با پدرام هماهنگ بودیم و به بهانه اینکه یک سری وسایل میخواهم، همسرم را راهی خانه کردم. پدرام در طبقه دوم ساختمان منتظر حمید بود و زمانی که او وارد خانه شده بود، با اسپری به او حمله کرد و بعد هم با روسری شوهرم را خفه کرد. فردای آن روز به پردیس رفتم و با همدستی پدرام جسد را داخل ماشین گذاشته و در بیابانهای دماوند، چالهای دو متری حفر کرده و جسد را دفن کردیم. من راهی تهران شدم و پدرام خودرو را در همان حوالی رها کرد.
چرا پدرام اسلحه داشت؟
برادرشوهرها و خواهر شوهرهایم پیگیر ناپدید شدن حمید بودند. پدرام به استانهای غربی کشور رفت و اسلحهای تهیه کرد تا آنها را هم به قتل برساند. میگفت اگر آنها زنده باشند، راز این جنایت خیلی زود برملا میشود.