چه زمانی «انقلاب‌» شکل می‌گیرد؟

در دوران پهلوی مردم به نهادهای دینی پناهنده شده بودند

دکتر ابراهیم متقی
رئیس دانشکده حقوق و علوم‌سیاسی دانشگاه تهران

انقلاب‌ها یک امر کمیاب‌اند. حوادث تاریخی همواره نشانه‌ای از بحران، چالش و جدال را منعکس می‌کنند ولی هیچ‌کدام از این حوادث به عنوان انقلاب تلقی نمی‌شوند. انقلاب زمانی شکل می‌گیرد که یک قالب گفتمانی ظهور پیدا کند و شکل‌بندی اجتماعی فراگیر داشته ‌باشد و اثربخشی ساختاری یابد؛ یعنی، بتواند ساختار را تغییر داده، فرایند‌های سیاسی را دگرگون و کارگزاران جدیدی را جایگزین ‌کند.

اولین انقلاب پست‌مدرنیستی جهان یک انقلاب دینی بود
انقلاب اسلامی ایران از این جهت اهمیت دارد که یک «انقلاب دینی» بود و در تاریخ انقلاب‌های سیاسی بی‌سابقه بود. انقلاب‌های مدرن با انقلاب انگلیس شروع می‌شود؛ انقلاب شکوهمند 1688 انگلیس، انقلابی لیبرالی بود که پادشاهی را اعاده و دوباره بین ساخت سیاسی و جامعه، پیوند برقرار کرد.
دومین انقلاب لیبرالی، انقلاب امریکا در سال 1776 بود و رویکردی ضداستعماری و اندیشه‌های نوآورانه داشت و پیوند بین دین، لیبرالیسم و کارکردگرایی در قالب اندیشه‌های پراگماتیستی از ویژگی‌های آن بود.
انقلاب 1789 فرانسه نیز یک انقلاب دموکراتیک بود که نقش و حضور مردم در آن برجسته ‌بود.
 انقلاب‌های قرن بیستم اما عمدتاً انقلاب‌های سوسیالیستی بودند و از آن جمله می‌توان به انقلاب 1917 و انقلاب چین، اشاره کرد که مسأله اصلی‌شان «عدالت» بود؛ چون اقتصاد سرمایه‌داری به انحصار رسیده‌ بود و انقلاب‌ها، انقلاب‌های ضدانحصار بودند که می‌خواستند شکل‌بندی جدیدی را در اقتصاد مدرن در قالب اقتصاد سوسیالیستی بوجود آورند.
در این میان، انقلاب ایران، انقلابی دینی و متمایز از همه انقلاب‌های گذشــته بـــود. در انقـــلاب‌های لیبــرالی، دمــوکــراتیک و پـــراگماتیستی، «مردم» محور قدرت بودند و در انقلاب سوسیالیستی، «حزب» محور قدرت سیاسی قرار گرفت. اما انقلاب ایران که به قول میشل ‌فوکو اولین انقلاب پست‌مدرنیستی جهان است، «معنا و ‌خداوند» موضوع اصلی است.
هیچ حکومتی به غیر از حکومت‌دینی به صراط مستقیم منجر نمی‌شود
در نگاه دینی و اندیشه سیاسی شیعی حکومت غیردینی فاسد است؛ یعنی هیچ حکومتی به غیر از حکومت‌دینی به صراط مستقیم منجر نمی‌شود. اما فقها و مراجع دینی هم هستند که می‌گویند اکنون شرایط حکومت دینی وجود ندارد ولی آنان نیز معتقد نیستند که حکومت‌های غیردینی برحق‌اند.
با توجه به این امر، برخی ممکن است بپرسند اگر شرایط حکومت دینی وجود ندارد، چرا انقلاب ایران به عنوان یک انقلاب دینی و به نام خدا پیروز شد؟ پاسخ این است که چون بافت جامعه ایرانی یک بافت مذهبی و دینی بود و ساختار اقتصادی و اجتماعی سنتی به صورت اجتناب‌ناپذیر گرایشی دینی داشت. به عنوان مثال در مقطعی که جامعه ایران 32 میلیون نفر جمعیت داشت و 60 درصد آن روستایی بودند و کل جمعیت دانشجویی ایران 45 هزار نفر در سال بیشتر نبود، نشریه‌ای به نام «درس‌هایی از مکتب اسلام» مربوط به آیت‌الله مکارم شیرازی 30 هزار نسخه تیراژ داشت! که نشان می‌‌‌داد جامعه و نهادهای دینی در ایران گسترش پیدا کرده‌اند. آن زمان، جامعه ‌مدنی بر مبنای نهادهای دینی بنا شده‌ بود؛ حسینیه‌ها، مساجد، تکیه‌ها، هیأت‌های روضه‌خوانی و صنفی فعال شده بودند. کتاب‌های دینی ما را انسان‌های بزرگی که واقف به دین بودند و نسلِ جدید را درک می‌کردند، می‌نوشتند از آن جمله می‌توان به شهید بهشتی، شهید مفتح و شهید باهنر اشاره ‌کرد.
در دوران پهلوی مردم به نهادهای دینی پناهنده شدند
انقلاب اسلامی ایران زمانی شکل گرفت که بین ساخت ‌اجتماعی، اندیشه ‌اجتماعی و ادبیات همخوانی وجود داشت. ساخت تفکر دینی با آزادی‌های اجتماعی و انتخاب افراد پیوند خورده ‌بود و مذهب جاذبه ایجاد می‌کرد. اما در این فضا تأکید ساخت‌سیاسی این بود که یک نوع سکولاریسم مکانیکی ایجاد کند. تفکر ساخت ‌سیاسی، تفکر اندیشه توسعه‌ای والت وایتمن رستو بود که «توسعه» را شهری، صنعتی و سکولار شدن تعریف می‌کرد. اصلاحات ارضی، هم زمینه شهری شدن و هم صنعتی شدن را بوجود آورد. دولت بخش عمده هزینه‌های خود را برای توسعه صنعتی به‌کار می‌گرفت، نتیجه این شد که روستاها خالی شد و روستانشینان به حاشیه شهرها آمدند. آن زمان، خانه در جوادیه 40‌متر و در فرمانیه 2000 متر بود و جامعه این تضاد را عمیقاً احساس می‌کرد. از خیابان شاه آن زمان (خیابان جمهوری امروز) به سمت بالا که می‌رفتید، سکولاریسم کاملاً مشهود بود اما اگر از همین خیابان شاه به سمت پایین حرکت می‌کردید، فضاها سنتی و مذهبی می‌شد.
حکـــومت فکــر می‌کرد، مـی‌تواند ساخت اجتماعی را با برنامه‌ریزی‌های توسعه اقتصادی، هماهنگ کرده و فضایی را ایجاد کند که اندیشه‌های سنتی دیگر کارکردی نداشته ‌باشند. اما با این حال، جامعه و مردم که از بحران هویتی رنج می‌بردند، بیش از پیش به سنت و نهادهای دینی پناهنده می‌شدند.
«انقلاب» یک ساخت ‌اجتماعی است که از قضا، با ساخت اجتماعی امروز جمهوری‌ِ اسلامی بشدت متفاوت است. در رژیم پهلوی، حکومت سکولار، اما ساخت اجتماعی، اندیشه، گفتمان و نهادها، دینی و منسجم بودند. امروز نهادهایی که نسبت به نهادهای دینی واکنش نشان می‌دهند، منسجم نیستند، در یک فضای شبکه‌ای قرار دارند، عصر موجود، عصر شبکه است، تفکر انسان امروز هم تفکر شبکه ‌است، هم بافت و هم گفتمان در جامعه امروز ایران تغییر پیدا کرده است.

علت بروز بحران‌های اجتماعی اخیر
علت بروز بحران اجتماعی اخیر این است که وقتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی کتاب‌ بسیار ارزشمند «پیمایش ارزش‌ها و نگرش‌های ایرانیان» را منتشر می‌کند و از تغییر ساخت اجتماعی خبر می‌دهد، گوش شنوایی وجود ندارد که به داده‌های آن توجه کند. اتفاقاً در دوران قبل از انقلاب هم یک چنین وضعیتی حاکم بود، افرادی همچون شاپور راسخ و مجید تهرانیان در مطالعاتی نشان دادند که قالب‌های گفتمانی در حال تغییر است. افزایش نشریات مذهبی و اقبال به آنها، هجوم مردم به مساجد و... همه تغییر ارزش‌ها و نگرش‌ها را نشان می‌داد. در نتیجه، «شکاف اجتماعی» با «شکاف هنجاری» پیوند پیدا کرد و زمینه را برای ایجاد انقلاب ایران بوجود آورد.
چالش امروز ما «ساختار» نیست بلکه «روایتی» است که ما باید بتوانیم متناسب با فضای جامعه شبکه‌ای تولید کنیم. روایت دوران ما روایت گروه‌های مرجع سنتی بود اما امروز، این روایت برساخت می‌شود. بنابراین در این فضا، برای حفظ و بازتولید اندیشه‌های انقلاب باید به سه نکته توجه داشته‌ باشیم؛
نکته اول اینکه فراموش‌ نکنیم مفاهیم و مبانی اندیشه نسل جدید با نسل ما متفاوت است. این تضادهای نسلی همیشه وجود داشته است اما امروز این تضاد پررنگ‌تر شده است.
نکته دوم، توجه به جامعه شبکه‌ای است. نسل امروز نسل واقعیت مجازی است. این واقعیت مجازی، هم فشردگی زمان و هم فشردگی مکان ایجاد می‌کند یعنی می‌توان در یک لحظه تماس ارتباطی بی‌نهایت داشت.
نکته سومی که نظام سیاسی باید به آن توجه داشته باشد، کارگزارانش است؛ کارگزارانی که به انقلاب و اندیشه دائمی انقلاب بی‌توجه هستند. این کارگزاران سه گروه‌اند؛ کسانی که رانت‌گرا هستند؛ اینها آفت و سم انقلاب‌اند. گروه دوم، کارگزارانی که تخصص ندارند ولی همیشه آماده تکلیف‌اند! و سوم کارگزارانی که می‌کوشند انقلاب را با زور و تهدید حفظ کنند، غافل از اینکه انقلاب یک امر آرمانی و اندیشه‌ای است.
ساخت اجتماعی ما هنوز ساخت اجتماعی دینی است اما باید دید به چه میزان انعطاف داریم.‌گذار از مراحل توسعه، زمانی حاصل می‌شود که انعطاف ایجاد شود. اگر ما انعطاف در ارتباط با توانایی‌هایمان نداشته‌ باشیم، فرومی‌ریزیم.

 

بــــرش

انقلاب اسلامی ایران زمانی شکل گرفت که بین ساخت ‌اجتماعی، اندیشه ‌اجتماعی و ادبیات همخوانی وجود داشت. ساخت تفکر دینی با آزادی‌های اجتماعی و انتخاب افراد پیوند خورده ‌بود و مذهب جاذبه ایجاد می‌کرد
آن زمان  که جامعه ایران 32 میلیون نفر جمعیت داشت و کل جمعیت دانشجویی ایران 45 هزار نفر در سال بیشتر نبود اما نشریه‌ای به نام «درس‌هایی از مکتب اسلام» مربوط به آیت‌الله مکارم شیرازی 30 هزار نسخه تیراژ داشت! که نشان می‌‌‌داد بافت جامعه ایرانی یک بافت مذهبی و دینی است. ساخت اجتماعی ما هنوز هم ساخت اجتماعی دینی است اما باید دید به چه میزان انعطاف داریم. اگر ما انعطاف در ارتباط با توانایی‌هایمان نداشته‌ باشیم، فرومی‌ریزیم.