خلاصهای از تازهترین مصاحبه پروفسور جوستین هاوگه
چرا بعضی کشورها در سیاستصنعتی موفق میشوند؟
در مصاحبه کیت یپ با پروفسور جوستین هاوگه، چهارچوبی روشن برای توضیح موفقیتهای تاریخی سیاست صنعتی ارائه شد: بسیج سرمایهگذاری هدفمند در بخشهای تولیدی، «شرط بندی» دولت روی رشتههای مشخص با پذیرش شکستهای احتمالی، و بهکارگیری مکانیزمهای کنترل متقابل (هویج و چماق) برای سوق دادن بخش خصوصی به رقابت جهانی و ارتقای فناوری. مصاحبه با مثالهای ملموس -از ببرهای آسیایی تا چین و ایالات متحده- نشان میدهد که ابزارهای سیاست صنعتی امروز بسیار گستردهتر و پیچیدهتر از تعابیر سنتیاند و شامل مالکیت دولتی، بانکداری توسعهای، مناطق تخصیصشده، محدودیت سرمایهگذاری خارجی، یارانهها و اهداف صنعتی بلندمدت میشوند.
بازگشت دولت به عرصه توسعه صنعتی
هاوگه مصاحبه را با یادآوری نقش تاریخی شخصیتهایی مانند الکساندر همیلتون آغاز میکند تا نشان دهد ایده حمایت از صنایع نوپا و سیاستهای فعال برای توسعه تولید، ریشهای تاریخی
دارد.
اما آنچه امروز تغییر کرده، شدت و تنوع ابزارها و همچنین فشارهای ژئوپلیتیک و زیستمحیطی است که انگیزه بازگشت به سیاست صنعتی را افزایش داده است.
عوامل اخیر شامل شوکهای زنجیره عرضه پس از پاندمی، نگرانیهای تغییر اقلیم و رقابت فناورانه میان قدرتهای بزرگ است.
سه ویژگی کلیدی موفقها
بسیج نرخهای بالای سرمایهگذاری در بخش تولید
هاوگه بر اهمیت «جهتدهی سرمایه» به سمت تولید و زیرساختها تأکید میکند. این بسیج میتواند از طریق بانکهای توسعهای دولتی، وامهای یارانهای، سرمایهگذاری مستقیم دولت در پروژههای کلیدی و حتی مالکیت مستقیم دولت در صنایع استراتژیک صورت گیرد. تجربه شرق آسیا نشان میدهد که دولتها با کنترل کانالهای مالی میتوانند سرمایهگذاری کلان را در بخشهایی که بازار آزاد بهتنهایی آنها را تأمین نمیکند، تضمین کنند.
چین: برنامههای ملی مانند «Made in China 2025» نمونهای از جهتدهی بلندمدت منابع و سرمایهگذاری به صنایع پیشرفته است که هدفش ارتقای کیفیت و عمق زنجیره تولید داخلی بود.
ایالات متحده: مصوبه
CHIPS and Science Act نمونهای از بسیج مالی برای بازگرداندن ظرفیتهای تولید نیمههادیها به داخل کشور است؛ اقدامی که بهصورت یارانهها و اعتبارات مالی بزرگی بسته شده است.
شرط بندی حسابشده و پذیرش شکست
هاوگه چندین بار یادآور میشود که سیاست صنعتی موفق نیازمند منطق «سرمایهگذاری مخاطرهپذیر ملی» است: دولت باید روی چند شاخه شرط بندی کند، بداند برخی شکست خواهند خورد، و فقط چند موفقیت کافی است تا مسیر توسعه را تغییر دهند. مهم این است که ساختارهایی وجود داشته باشند تا از شکستها درس گرفته و منابع به پروژههای دارای پتانسیل منتقل شوند. او این را «پذیرش شکست» مینامد و آن را یک ویژگی ضروری سیاست موفق میداند.
مکانیسمهای کنترل متقابل (هویج و چماق)
دولتهای موفق تنها پول و حفاظت ارائه نمیدهند؛ آنها همچنین مشوقها و فشارهایی فراهم میکنند که شرکتهای محلی را وادار به رقابت در بازارهای خارجی و ارتقای فناوری کند. این شامل مشوقهای صادراتی، معیارهای عملکرد، دسترسی به بازار داخلی مشروط به ارتقای فناوری و در مواردی مجازات برای عملکرد ضعیف است. این کنترل متقابل تضمین میکند که حفاظت دولتی منجر به رخوت یا کارایی پایین نشود.
ابزارها و «جعبهابزار» مدرن سیاست صنعتی
هاوگه در مصاحبه لیستی گسترده از ابزارها را مرور میکند: مالکیت دولتی، بانکداری توسعهای، وامهای یارانهای، مناطق ویژه صنعتی، هدایت سرمایهگذاری خارجی، حفاظت تعرفهای هدفمند، سرمایهگذاری در آموزش و پژوهش و ایجاد بازار داخلی برای صنایع نوپا تا آنها بتوانند رشد کنند. نکته مهم این است که انتخاب ابزار باید با ظرفیت نهادی کشور، مقیاس بازار داخلی و هدفهای فناوری هماهنگ باشد.
درسهایی از منطقه آسیای شرقی و چین
موفقیت ببرهای آسیایی و مسیر چین نشان میدهد که ترکیبِ هدایت مالی، مالکیت دولتی محدود، سیاستهای صنعتی ملی و رقابت داخلی میتواند به جهشهای صنعتی بینجامد. هاوگه از «قابلیت رقابت داخلی کنترلشده» نام میبرد: بازار داخلی بزرگ و رقابت شدید میان بنگاهها تحت نظارت و جهتدهی دولت باعث یادگیری فناورانه و کاهش هزینهها شد. او همچنین به
«gladiator economy» چین اشاره میکند؛ مدلی که ترکیب کپیبرداری سریع، رقابت داخلی و سرمایهگذاری دولتی توانسته نوآوریهای کاربردی ایجاد کند.
ایالات متحده: نواقص
و تلاشهای تازه
هاوگه نقدی جدی به فقدان دیدگاه بلندمدت یکپارچه در ایالات متحده وارد میکند؛ آمریکا در دهههای اخیر تا حدی تولید را واگذار کرد و تنها اخیراً با سیاستهایی مثل CHIPS تلاش میکند ظرفیتهای تولید راهبردی را بازسازی کند. مشکل اصلی در آمریکا، نبود یک چشمانداز ثابت و تغییر سیاستها با تغییر دولتهاست که باعث بیثباتی انتظارات بخش خصوصی میشود.
ریسکها و دامها: سرریز تولید و پارادوکس پتنت
هاوگه به ریسکهایی مانند «مازاد ظرفیت» (overcapacity) اشاره میکند: وقتی دولت و بنگاهها بیشازحد و بدون تقاضای واقعی تولید میکنند، فشار قیمتی و ناکارآمدیها ایجاد میشود. همچنین او «پارادوکس پتنت» را مطرح میکند: افزایش ثبت اختراعات لزوماً نشاندهنده نوآوری جهانی رقابتی نیست؛ برخی کشورها با سیاستهای حمایتی پتنتهای زیادی تولید میکنند اما کیفیت و تأثیر این پتنتها متفاوت است.
اقلیم و سیاست صنعتی سبز
سیاست صنعتی امروز باید با اهداف اقلیمی آمیخته شود: دولتها میتوانند از طریق هدایت سرمایهگذاری به فناوریهای پاک، مشوقهای صادراتی برای محصولات سبز و سرمایهگذاری در زنجیره تأمین پایدار، هم رشد صنعتی و هم کاهش انتشار کربن را همزمان دنبال کنند. این موضوع در برنامههای ملی مثل چین برای ایجاد برتری در فناوریهای سبز مشهود است.
توصیههای سیاستی
1- تعیین چشمانداز صنعتی روشن و بلندمدت: اهداف مشخص زمانی، فناوری و سهم داخلی تعیین و سیاستها با ثبات دنبال شوند.
2- بسیج منابع مالی هدفمند: ایجاد یا تقویت بانکهای توسعهای و ابزارهای مالی برای هدایت سرمایه به صنایع استراتژیک.
3- آزمایش و پذیرش شکست: سرمایهگذاری روی سبدی از پروژهها و آمادهسازی سازوکارهایی برای بازتوزیع منابع بعد از شکستها.
4- کنترل متقابل برای عملکرد: حمایت مشروط به رقابتپذیری و عایدی صادراتی؛ عدم خلق انحصارهای محافظتشده بدون تکالیف عملکردی.
5- ادغام اهداف اقلیمی: هدایت سرمایهگذاری به تکنولوژیهای پاک و حمایت از زنجیره تأمین سبز.
نتیجهگیری
مصاحبه کیت یپ با جوستین هاوگه نشان میدهد که سیاست صنعتی مؤثر دیگر به معنای حمایت بیقید و شرط نیست؛ بلکه ترکیبی هوشمند از بسیج مالی، شرط بندی هوشمند و مکانیسمهای کنترلی است که باید با شرایط نهادی و ژئوپلیتیک هر کشور سازگار شود. تجربههای موفق (ببرهای آسیایی، چین) و تلاشهای تازه (آمریکا) درسهای متعددی برای کشورهایی دارند که میخواهند دوباره یا برای اولینبار مسیر صنعتیسازی با ارزشافزوده بالا را طی کنند. در نهایت، کلید کار، داشتن چشماندازِ ملی، ابزارهای مالی مؤثر و سیستمهای یادگیری از شکست است.

