اکبر زنجان‌پور:

بیضایی بخشی از تاریخ ایران است

«غم این خفته چند، خواب در چشم ترم می‌شکند»، این بیت از نیما یوشیج، وصف حال من، بعد از شنیدن خبر فوت بهرام بیضایی است.
در نمایش «شب هزار و یکم» با ایشان همکاری داشتم. آن زمان در بین هنرمندان سینما و تئاتر موجی راه انداخته بودند که بهرام بیضایی خیلی خشن بوده و کسی را قبول ندارد. اما با توجه به شناختی که از ایشان پیدا کرده‌ام، باید بگویم که بسیار آدم نازنین و مهربانی بود. در نمایش «شب هزار و یکم» باید چند بار لباسم را تعویض می‌کردم، ما اختلاف سنی زیادی با یکدیگر نداشتیم ولی او همچون پدری مهربان خودش می‌آمد و با وسواس در تعویض لباس‌ها به من کمک می‌کرد. او مراقب همه بازیگرانش بود و تا جایی که توان داشت، در همان چند ساعتی که با ما بود، به احوالات گروه رسیدگی می‌کرد.
اکنون شاهد این هستیم که برخی از کارگردان‌ها بعد از چند کار، برای خود دستیارانی گرفته و با توجه به سلسله مراتبی که در نظر گرفتند، از طرف آنها، با شما تماس می‌گیرند اما بهرام بیضایی خودش با بازیگران تماس گرفته و صحبت می‌کرد. همه این موارد نشان‌دهنده شخصیت بزرگ ایشان بود که ساده به دست نیامده است.
در سال‌هایی که خارج از ایران بود، متأسفانه با ایشان در تماس نبودم اما از طرف دوستان از احوالات ایشان باخبر می‌شدیم و برایشان ناراحت بودیم.
این درست است که ایشان همیشه ماندگار بوده و مرگ نیز حق است، اما ما داغدار او هستیم. 
ای کاش در زنده بودنش، آن ارزشی که داشت، دیده می‌شد. او معلم بزرگی برای تمام ایران است. او بخشی از تاریخ ایران است.
صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و نهصد و بیست و سه
 - شماره هشت هزار و نهصد و بیست و سه - ۰۸ دی ۱۴۰۴