پژوهشگری چندساحتی
غلامرضا امیرخانی
رئیس سازمان اسناد و کتابخانه ملی
از سال ۱۳۸۴ افتخار آشنایی نزدیک و مراوده مستمر با زندهیاد دکتر جواد صفینژاد برای من فراهم شد. این آشنایی به واسطه مسئولیتی شکل گرفت که آن روزها در کتابخانه ملی برعهده داشتم. در آن دوره، به این جمعبندی رسیدم که به موازات کمیته قدیمی قیمتگذاری نسخههای خطی، باید سازوکاری تخصصی برای ارزیابی و قیمتگذاری منابع غیرخطی نیز وجود داشته باشد؛ آثاری چون کتابهای چاپی قدیمی، نشریات ادواری، نقشهها، اطلسها و دیگر منابع غیرکتابی که هم واجد ارزش فرهنگیاند و هم در معرض بیتوجهی. بر همین اساس، کمیته «قیمتگذاری منابع غیرخطی» در کتابخانه ملی شکل گرفت و جمعی از صاحبنظران و پیشکسوتان حوزههای مختلف برای همکاری دعوت شدند؛ دکتر صفینژاد یکی از چهرههای اصلی و اثرگذار این کمیته بود. حضور او نه صرفاً از سر آشنایی با نقشه و جغرافیا، بلکه بیش از هر چیز به دلیل تسلط کمنظیرش بر تاریخ کتابهای چاپی، بویژه چاپهای سنگی و سربی، و خاصه نسخههای مصور چاپ سنگی بود؛ حوزهای که سالها در آن کار کرده و مجموعهای ارزشمند از این آثار در اختیار داشت.
در جلسات کمیته، شاهد علاقه ژرف او به کتاب، کتابشناسی و تاریخ چاپ بودم. «خط سیاق» که از حوزههای تخصصی او به شمار میرفت، تنها یک موضوع آموزشی برایش نبود، بلکه بخشی از زیست علمی و پژوهشیاش محسوب میشد. در کنار اینها، تألیفات گسترده او در حوزه مردمشناسی، از همان ابتدا نشان میداد که با پژوهشگری تکوجهی روبهرو نیستیم، بلکه با محققی مواجهایم که میان جغرافیا، تاریخ اجتماعی، مردمنگاری و مطالعات فرهنگی پیوندی زنده برقرار کرده است.
آثاری برخاسته از پژوهشهایی کمنظیر
دکتر صفینژاد دانشآموخته محضر استادان بزرگی بود، از جمله زندهیاد دکتر نادر افشارنادری و مرحوم دکتر محمدحسن گنجی، جغرافیدان برجسته و از پیشگامان علم جغرافیا و هواشناسی در ایران. او همواره از این استادان با احترام یاد میکرد و تعلق خاطرش به مکتب علمی آنان در آثار و گفتارش آشکار بود. از اولین کارهای مرحوم صفینژاد، تکنگاشت دقیق و عالمانهای است که در دهه ۴۰ درباره روستای «طالبآباد» در حوالی شهرری نوشت. امروز که آن روستا در عمل در بافت شهری حل شده و از ساختار روستاییاش نشانی باقی نمانده، این کتاب به سندی تاریخی بدل شده است؛ سندی که ویژگیهای طبیعی، جغرافیایی، شیوه معیشت، کشاورزی و زندگی اجتماعی مردمی را ثبت کرده که دیگر امکان مشاهده میدانی آنها وجود ندارد.
کتاب مهم «بُنه» که در دهه ۱۳۶۰ توسط انتشارات امیرکبیر و با کیفیتی درخور منتشر شد، نقطه عطفی در کارنامه علمی اوست. این اثر که به بررسی نظامهای زراعی ایران میپردازد، در همان سالها عنوان برگزیده جایزه کتاب سال را به خود اختصاص داد و بسیار مورد توجه پژوهشگران خارجی قرار گرفت که درباره مسائل روستایی و کشاورزی ایران کار میکردند. در سالهای بعد، همکاریهای علمی دکتر صفینژاد گستردهتر شد؛ از بنیاد ایرانشناسی در حوزه نقشههای تاریخی خلیج فارس گرفته تا سازمان جغرافیایی نیروهای مسلح. در دانشگاه تهران، بویژه در دانشکده علوم اجتماعی و دانشکده ادبیات و علومانسانی، مشخصاً گروه تاریخ، به تدریس مباحث متنوعی پرداخت و نسل تازهای از دانشجویان را با جغرافیای تاریخی و اجتماعی آشنا کرد. کتاب «کوششی در آموزش خط سیاق» که سالها پیش توسط کتابخانه ملی منتشر شد، نتیجه دغدغه او برای انتقال دانش تخصصی به شکلی منظم و ماندگار است.
تلفیق تاریخ، جغرافیا و مردمنگاری
در کنار همه اینها، دکتر صفینژاد علاقه ویژهای به تاریخ چاپ داشت. در این مسیر، ارتباطی نزدیک و مؤثر با مرحوم دمیرچی، پیشکسوت صنعت چاپ ایران برقرار کرده بود و ایده راهاندازی موزه چاپ را داشت. اما بخش مهمی از مطالعات مردمنگاری او به زادگاهش، شهرری، بازمیگشت؛ شهری که به آن تعصبی آگاهانه و علمی داشت. بارها افتخار همراهیاش را در بازدیدهای میدانی از ری داشتم. در یکی از این بازدیدها، نقشهای از بافت قدیمی پیرامون حرم حضرت عبدالعظیم(ع) به من نشان داد که با دقتی مثالزدنی، خانهها، بازار قدیم و نام خانوارها را ثبت کرده بود. این نقشه، خود نمونهای روشن از روش پژوهشی او بود: «ترکیب تاریخ، جغرافیا و مردمنگاری در یک کار میدانی دقیق.» همین رویکرد بود که او را به تألیف کتابی مستقل درباره نان سنگک رساند؛ کتابی حدوداً ۳۰۰ - ۳۵۰ صفحهای که در اواسط دهه ۱۳۸۰، بر پایه تاریخ شفاهی و مطالعات میدانی منتشر شد. اینکه بتوان از دل یک کالای روزمره، چنین پژوهشی منسجم و ارزشمند بیرون کشید، نشاندهنده نگاه عمیقش به زندگی روزمره مردم ایران است. او تسلط عمیقی نیز بر مکاتب جغرافیایی جهان اسلام داشت، با این همه، بیتردید برجستهترین و ماندگارترین حوزه پژوهشی دکتر جواد صفینژاد، مطالعه قنات و کاریز بود؛ حوزهای که سالها از عمر خود را صرف آن کرد و بهدرستی لقب «پدر علم قنات ایران» را برایش به ارمغان آورد. به نقاط مختلف کشور، از کویر مرکزی تا خراسان، یزد، نایین و اردستان سفر کرد؛ چاههای قنات را از نزدیک دید، با مقنیان قدیمی گفتوگو کرد و دانشی را ثبت کرد که در حال فراموشی بود. وقتی از قنات سخن میگفت، روایتش شبیه قصهای زنده و جاری بود. بخشی از این روایتها خوشبختانه در مستندی که درباره ایشان ثبت شده است. آثار زندهیاد صفینژاد در این زمینه، برای سالهای طولانی مرجع اصلی پژوهشگران خواهد بود. جواد صفینژاد رفت، اما دانشی که با رنج، دقت و عشق گرد آورده بود، همچون آب قنات، آرام و پیوسته در حافظه علمی این سرزمین جاری خواهد ماند.

