درباره پنجمین رویداد پاییز-برگ در تهران
ضرورت هنر محیطی
سعید اسلامزاده
روزنامهنگار هنری
خلق یک رویداد هنری محیطی ـ تعاملی در منطقهای از تهران، با تعاریف ویژه و کارکردهای تاریخی ـ فرهنگی منحصربهفرد و روایتهای تاریخی دستاولی که در دل خود دارد و به هنرمند کمک میکند تا ایده مرکزی خود را به اجرا برساند، رویدادی در شیوه و طرز هنر معاصر است که میتواند در ساختارهای تعریفناپذیر هنر معاصر، معنامندی تازهای ایجاد کند.
در این روزها در منطقه مرکزی تهران در میدان مشق، رویدادی برپاست که هنرمندان با مواد و مصالحی مانند چوب و برگ خشک، آثاری محیطی را با رویکردهای فردی، اجتماعی و محیط زیستی خلق میکنند. این رویداد با نام پاییز– برگ، که پنجمین دوره خود را آغاز کرده است، هدفش ایجاد گفتمانی تازه در هنر شهری و تعامل هنرمند با محیط شهری و معماری تاریخی است و همچنین میخواهد با مخاطبانی که به عنوان تماشاگر و تعاملکننده حضور دارند ارتباط جدیدی را تعریف کند که همین رابطه طبیعتاً به کشف معنادار از هنر منجر میشود.
پاییزـ برگ، میخواهد از یک سو گفتمانهای شهری را که برگرفته از زندگی معاصر است و آنچه را در هنر معاصر در ذهن هنرمند امروز جا گرفته است با یکدیگر تلفیق کند و از سوی دیگر روایتی تازه از منطقهای خاص در شهر با مختصات تاریخی و فرهنگی در یک فصل از سال ارائه دهد. تهران شهری است که پدیدارهای ویژه خود را در طول تاریخ یکصدسال اخیر با بناهای مدرن که واجد رویکردهای تاریخ ایران باستان و معماری سنتی ایرانی و معماری مدرن فرنگی و یا حتی معماری بیریشه بوده، به همراه شهرسازی مبتنی بر خلق نیازهای مدرن، گسترش داده است. در این روزها تهران نیازمند تعاریف تازهای از هنر شهری است. امروزه به واسطه شبکههای اجتماعی، معانی دگرگون شدهای در ذهن اجتماعی و فردی شهروندان شکل گرفته است. بخشی از این تغییرات در برداشتها و روایتسازیهای نقاشانه و عکاسانه و شاعرانه از فصلهای سال و طبیعت شهری و مکانهایی است که دورهای طولانی فراموش شده بودند. با توسعه معانی شهری در شبکههای اجتماعی، مردم خواهان تماشا و کشف این معانی تازه شدهاند. رویدادی مانند پاییز ـ برگ میتواند رابطه سهگانه هنرمند، شهروند و طبیعت شهری را در گفتمان شکل گرفته تازهای در قالب آثار هنر معاصر در تاریخچه هنر امروز ثبت کند. در واقع پاییزـ برگ با این تغییر گفتمان، ذهنیت شهروندان را نسبت به هنر اجتماعی و شهری بازتعریف میکند. این بار در فضایی تاریخی با معماری شناسنامهدار و معبری به عنوان پیادهراه شهری که میتواند در جایگاه یک پلازای مهم شناخته شود، هنر محیطی در فضای میدان مشق را گسترش دهد.
هنر معاصر با پدیدارهای تازهای که با نور و فضا و گسترش اثر هنری در محیط شهری شکل میگیرد بهطور ماهوی با هنر پیش از خود فاصله میگیرد و هنرمند اینجا دست به تغییرات عمدی در محیط شهری میزند و شکل شهر را به مثابه یک تابلو هنری ترسیم میکند. او با خلق و ترکیب عناصر آشنا، ساختارشکنی میکند و هویت و معنای تازهای از عناصر شهری به شهروند ارائه میدهد. هنر معاصر با ساختارشکنی مستمر در فضاهای عمومی صورتبندی دیگرگونی را از هنر در ذهن خودش و مخاطبش ترسیم میکند.
هنرمند به همراه مخاطب در فرآیند خلق اثر محیطی، مراحل کشف معنا را توسعه میدهد. در واقع در هنر محیطی به نوعی کشف رابطه میان سه عنصر انسان، محیط و هنر موجب ایجاد این ساختار میشود؛ ساختاری که هیچ قاعده و اصولی نمیشناسد و در هر لحظه با نور محیط و عناصر انسانی و غیرانسانی در محیط تغییر میکند.
مسأله مهم در هنر معاصر در شاخه هنر محیطی و یا حتی (land art) توسعه ذهن هنرمند است. اثری که در این شکل و شمایل خلق میشود در فضای شهری نیز گسترش یافته و معنامندی متفاوتی ایجاد میکند.

