«ایران» ضرورت و راهکارهای تغییر آرایش تبلیغاتی و رسانه‌ای کشور را به بحث گذاشت

احیای مرجعیت داخلی پادزهر جنگ رسانه‌ای

گفت‌وگوهایی با محمد مهدی فرقانی و سعید آجورلو و یادداشتی از محمدعلی وکیلی

رهبر انقلاب در دیدار اخیر با مداحان و ستایشگران اهل بیت(ع)، شناخت اهداف و «آرایش دشمن» را ضروری برشمردند و گفتند: «مانند جبهه نظامی، در این درگیری تبلیغاتی و رسانه‌ای نیز باید آرایش خود را متناسب نظم و طرح و هدف دشمن تعریف و بر نقاطی متمرکز شویم.»
اما چرا این راهبرد تجویز شده و ریشه‌های آن کدام است؟ واقعیت این است که رسانه، گاه می‌تواند حتی از بزرگ‌ترین ارتش‌ها و مهم‌ترین سلاح‌ها هم کاربردی‌تر و با آورده بیشتر باشد. آمریکا این واقعیت را در جنگ اوکراین نشان داد. پیش و پس از جنگ اوکراین، رسانه‌های غربی بویژه رسانه‌های آمریکایی روایتی از مناسبات اوکراین و روسیه ارائه می‌کردند که گویی این دو کشور هیچ تاریخ مشترکی با هم نداشته‌اند.
درباره ایران نیز قضیه از همین قرار است. هیچ‌گاه تعداد شهدای ناشی از تجاوزات رژیم صهیونیستی در لبنان یا ایران در رسانه‌های غربی برجسته نمی‌شود، اما اگر ایران یا حزب‌الله در مقام دفاع از خود موشکی شلیک کنند، چنان بزرگنمایی می‌شود که گویی این اقدام تدافعی، نظم جهانی را به خطر انداخته است. 
هیچ کشوری در جهان، مگر کشورهایی مغلوب در جنگ حاضر نمی شوند درباره توان دفاعی و نظامی خود مذاکره یا مصالحه کنند. اما با وجود اینکه آمریکا و رژیم اسرائیل به ایران حمله کردند و با اینکه ایران در مقام دفاع از خود در مقابل تجاوز ناچار به دفاع شد و برای این دفاع، فقط و فقط از توان موشکی خود استفاده کرد، اما رسانه‌های غربی پر است از گزارش‌های مغرضانه درباره توان ایران، نامشروع جلوه دادن توان دفاعی ایران و در مقابل مشروع جلوه دادن اقدام آمریکا و اسرائیل در تجاوز به زیرساخت‌های صلح‌آمیز هسته‌ای و ظرفیت‌های موشکی ایران. ریشه یا دلیل بنیادین این روایت‌سازی‌ها، همان است که «جوزف بورل» مسئول وقت سیاست خارجی اتحادیه اروپا در مهرماه 1401 گفت: «اروپا مانند باغ می‌ماند و بقیه کشورهای دنیا مانند جنگل هستند و جنگلی‌های وحشی به باغ‌های زیبا حمله می‌کنند!» وسط جنگ اسرائیل علیه ایران هم یک مقام دیگر اروپایی چنین تعبیری را علیه ما ایرانیان به کار برد، البته با ادبیات بدتر. در طول 12‌روز جنگ تحمیل‌شده رژیم اسرائیل و آمریکا بر ایران، نه‌تنها در غرب هیچ صدایی در مخالفت با این جنگ در‌نیامد، بلکه «فردریش مرتس» صدراعظم آلمان به شبکه تلویزیونی ZDF آلمان گفت: «این کار کثیفی است که اسرائیل برای همه ما انجام می‌دهد.» 
آیا قابل تصور است که یک مقام ایرانی، چنین ادبیات و کلماتی را علیه یک کشور اروپایی به کار برد؟ علیه ایران و این مقام چه خواهند کرد؟ 

چه باید کرد؟
نمی توان از این «باغ‌نشین»ها انتظار داشت که به ما ایرانیان حداقل کاری نداشته باشند و بگذارند زندگی ایرانی خودمان را دنبال کنیم.
اما می‌توان یک کار دیگر کرد یا یک چیز دیگر گفت؛ اینکه چرا ما باید روایت، تصویر و حرف غرب درباره خودمان را بپذیریم یا برپایه ادبیات، تصویر و روایت غرب به داوری و ارزیابی خودمان بنشینیم؟ به تعبیر رهبر انقلاب در همین دیدار، «ایستادگی در مقابل جنگ تبلیغاتی و رسانه‌ای غرب، دشوار اما کاملاً ممکن است.»
به این صورت که در عصر تداخل‌ها و اشاعه‌های فرهنگی که فرهنگ‌های ملت‌ها از یکدیگر وام می‌گیرند، نمی‌توان به جدایی فرهنگی و رسانه‌ای و سیاسی مطلق و بدون تأثیر ملت‌ها از یکدیگر چشم داشت؛ هرچند جوزف بورل چنین جدایی را تصور می‌کند. اما بدون دستکاری عمدی در تبادل‌های فرهنگی و با پذیرفتن بده بستان‌های فرهنگی که در طول تاریخ به غنای ملت‌ها کمک کرد‌ه است، دستکم یک کار می‌توان کرد: «تصویر خودمان را، خودمان بسازیم.» یعنی؛ اینکه چه هستیم، که هستیم، از کجا آمده ایم، به کجا می‌رویم، و مهم‌تر از همه، وضع امروز ما به چه صورت است. 
ساختن تصویر و تعریف از وضعیت دیروز، امروز و فردای ما ایرانیان، کاری است که ما ایرانیان باید انجام دهیم. حتی تصویری که از مشکلات ما ایرانیان ارائه می‌شود نیز باید ایرانی و درون‌زا باشد. به این معنی که درباره معضل آب، معضل آلودگی هوا، تورم و معیشت، ایرانی بیندیشیم و ایرانی عمل کنیم. منظور از این بازنمایی ایرانی، به هیچ وجه این نیست که مشکلات را انکار یا ضعف‌ها را زیرفرش تصویرسازی‌های وارونه پنهان کنیم، بلکه در هر موضوعی و در هر تعریف و ارائه هر تفسیر از هر مشکلی، تصویری که دیگران از ما ساخته‌اند را تکرار نکنیم و آن را مبنا قرار ندهیم. تعریف ما از ناترازی‌ها، باید مبتنی بر واقعیت‌های داخلی ناترازی و برساخته توان علمی درونی ما باشد. 
تعریف ما از مشکل آب هم باید مبتنی بر واقعیت ایران کم آب امروز و ساخته ادبیات علمی اندیشمندان داخل باشد. درباره تورم، درباره مسائل ژئوپلیتیک و مانند آن نیز به همین ترتیب. بالاتر از همه این‌ها، درباره چرایی تحمیل شدن یک جنگ بر ایران و شهادت صدها زن و کودک، نباید روایت بیگانه را تکرار کرد، یا درباره تداوم تحریم‌ها، نباید روایت آنان را تکرار کرد. در جنگ 12 روزه ایرانیان دیدند که جان و مال و حیثیت این کشور برای غرب محلی از اعراب ندارد. این مسأله، یکی از دریافت‌های اعجاب‌انگیز ایرانیان بود که تصور 200 ساله از غرب را کاملاً دگرگون کرد. از این جنگ تا فردای هنوز نیامده، ایرانیان با تردید به سخنان مقامات غربی نگاه می‌کنند و خواهند کرد، زیرا دریافتند که جان هزار ایرانی برای یک جنگ‌طلب اروپایی اهمیتی ندارد. 
در سمت رسانه‌ای و سیاسی ماجرا هم انتظار می‌رود مسأله یابی‌ها، مسأله شناسی‌ها و اصلاً مسأله سازی‌ها، برپایه روایت درونی و با تکیه بر واقعیت‌های عینی ایران صورت بگیرد، نه بازنمایی‌ها و بسامددادن‌های رسانه‌ها و مقامات کشورهای واقع در بخش «باغ»! جهان. از علم غرب گریزی نیست، اما می‌توان روایت غربی از جهان ایرانی را تکرار و بازتولید نکرد.

 

سعید آجورلو، فعال رسانه‌ای اصولگرا  الزامات جنگ رسانه‌ای را مطرح کرد
حفظ مرجعیت رسانه، تقویت گفت‌وگو و بازنمایی واقعیت


رهبر انقلاب در دیدار اخیرشان با مداحان در اشاره به ضرورت شناخت اهداف و آرایش دشمن از وجود درگیری تبلیغاتی و جنگ رسانه‌ای غرب سخن گفتند که رویارویی و پیروزی در آن دشوار اما کاملاً ممکن است. 

به نظر شما مختصات این جنگ چیست؟
از نظر آمریکا و رژیم صهیونیستی، اساساً جنگ سخت با این جنگ نرم و آن چیزی که ما به آن می‌گوییم جنگ روانی تفاوتی ندارد و اینها کنار هم هستند. یک مثال واضح، بعد از جنگ ۱۲ روزه است. واقعیت این است که بعد از جنگ ۱۲ روزه، تمرکز رژیم اسراییل و رسانه‌هایی که به آن نزدیک هستند یا توسط این رژیم اداره می‌شوند، مثل شبکه اینترنشنال، این بود که سایه جنگ را حفظ کنند و اجازه ندهند جنگ از نظر روانی به پایان برسد. این به نظر می‌رسد مؤید همان نکته است که اساساً تفکیکی بین جنگ نرم و جنگ سخت در آن سمت وجود ندارد. بنابراین دستکاری ذهن و تحریف یا وارونه کردن واقعیت کاری است که آنها به صورت متمرکز و متوالی انجام می‌دهند؛ یعنی دستکاری افکار عمومی و ساختن ذهنیت افکار عمومی، کاری است که همپای جنگ سخت انجام می‌شود. نمونه بسیار واضح آن در سطح سیاستمداران هم مشاهده می‌شود؛ خود ترامپ نیز با همین شیوه، یعنی جنگ روانی و استفاده از تمامی فضاهای رسانه‌ای، اهداف خود را پیش می‌برد و به نوعی، گاهی جلوتر از واقعیت، تصویرسازی ذهنی انجام می‌دهد. این نشان می‌دهد که آرایش طرف مقابل در مقابل ما به گونه‌ای است که اساساً تفکیک بین این دو وجود ندارد و اهدافی که در جنگ سخت به آن نرسیدند—مهم‌ترینش ایجاد آشوب داخلی و آنارشی و قرار دادن جامعه مقابل حکومت یا جامعه مقابل جامعه—از طریق جنگ نرم دنبال می‌شوند. بنابراین، این موضوع به ما می‌گوید که آرایش رسانه‌ای کشور، وقتی می‌گوییم رسانه‌ای، دیگر رفتار هر سیاستمدار، کنش هر فعال سیاسی و هر فعال رسانه‌ای، معنادار می‌شود و بخشی از همین جنگ بزرگ است؛ یعنی جدای از این جنگ نیست. دقیقاً باید در نقطه مقابل آرایشی که آنها ترتیب داده‌اند بایستیم.

چگونه می‌توان در برابر  این هجمه تبلیغاتی و رسانه‌ای دشمن دفاع و حمله مناسب داشت؟ به نظر شما در حال حاضر ما در این موقعیت هستیم و می‌توانیم  ادعا کنیم که آمادگی لازم را در این مواجهه داریم و می‌توانیم در مقابل این آرایش بایستیم؟
به نظر من، افکار عمومی به این رسانه‌های غربی و رسانه‌های تحت اداره رژیم اسراییل اعتماد ندارند و این دستاورد بزرگی است که ساخته شده است. اما این بخش سلبی ماجرا است؛ یعنی مربوط به طرف مقابل. در سمت خودمان، به نظر می‌رسد گرفتار بخش‌هایی از اختلافات سیاسی و جناحی هستیم که نیروهای سیاسی در حال دامن زدن به آن هستند و آن را توسعه می‌دهند تا منافع سیاسی خود را تأمین کنند. در حالی که نیروهای اجتماعی و جامعه شاید اصلاً به این سمت حرکت نکنند و تاکنون هم حرکت نکرده‌اند، اما نیروهای سیاسی رادیکال، در هر دو جناح، شکاف‌ها را بزرگنمایی و آرایش رسانه‌ای دشمن را به نوعی تقویت می‌کنند.

در این میان نقش رسانه‌های فراگیر و ملی و از جمله صدا و سیما باید به چه صورت باشد و چه رسالتی برعهده دارند؟
به نظر من، رسانه‌های پرقدرت و عمدتاً تصویری ما باید امکان گفت‌وگو را در داخل کشور افزایش دهند تا مرجعیت رسانه‌ای در داخل حفظ شود و مسئولیت‌پذیری در رأس آن، برعهده صدا و سیما و رسانه‌های تصویری باشد. این رسانه‌ها باید از التهاب‌آفرینی و تبدیل گفت‌وگو به شکاف‌های عمیق پرهیز کنند. حضور شما در رسانه‌ها باید به شکل مناظره و گفت‌وگو باشد، نه تنش‌آفرینی؛ زیرا ایجاد تنش‌های شدید، خلاف آرایش جنگی است که رهبر انقلاب بر آن تأکید کرده‌اند. یک نکته مهم دیگر این است که ما باید در داخل کشور تصویر واقعی از غرب نشان دهیم؛ تصویری که هم فرصت‌ها و هم تهدیدها، محدودیت‌ها و چالش‌های بزرگ آنها را منعکس کند. برخی رسانه‌ها تنها فرصت‌ها را نمایش می‌دهند، در حالی که تهدیدها و محدودیت‌های بزرگ را نادیده می‌گیرند. ارائه تصویر واقعی و جامع، می‌تواند مرجعیت رسانه‌های داخلی را بالا ببرد و در این آرایش جنگی، هرچه مرجعیت رسانه‌ها بیشتر باشد، احتمال پیروزی و موفقیت نیز افزایش می‌یابد.

 

محمد مهدی فرقانی، استاد ارتباطات در گفت‌و‌گو با «ایران»:
رسانه ها باید بستر تفاهم اجتماعی را فراهم کنند


محمدمهدی فرقانی، استاد سابق علوم ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی در گفت‌و‌گو با «ایران»، رویکرد رسانه‌های کشور در دوران جنگ و الزامات رسانه‌ای پس از جنگ را تشریح کرد.
 
به نظر شما آرایش و وضعیت رسانه‌های کشور پیش و پس از جنگ اخیر چه تغییری کرده است؟ آیا رسانه‌ها الزامات جدید کشور را مدنظر قرار می‌دهند؟
سال‌هاست که جنگ رسانه‌ای آغاز شده و وجود دارد؛ دست‌کم میان رسانه‌های داخل و خارج از کشور. طبیعی است که در بحران‌هایی مانند همین جنگ ۱۲روزه، حساسیت‌ها افزایش پیدا می‌کند و شدت تقابل رسانه‌ای بیشتر می‌شود. در چنین شرایطی اثرگذاری رسانه‌ها نیز می‌تواند متفاوت باشد. به طور کلی همه کشورها هنگام جنگ ملاحظاتی در حوزه رسانه اعمال می‌کنند. به این دلیل که امنیت ملی و منافع ملی همواره اولویت دارند، اما در شرایط جنگ که امنیت ملی به‌طور مستقیم تهدید می‌شود، این حساسیت‌ها دوچندان می‌شود. بنابراین رسانه‌ها باید دقت بیشتری داشته باشند. البته این به معنای سانسور اخبار یا بیان نادرست واقعیت‌ها نیست؛ بلکه به معنای رعایت ملاحظات حرفه‌ای و ملی است. امروز مخاطبان با توجه به امکانات دسترسی و مقایسه اخبار، می‌توانند اطلاعات رسانه‌های مختلف را کنار هم بگذارند و قضاوت کنند کدام رسانه به بیان حقیقت نزدیک‌تر است. علاوه بر رسانه‌های سنتی، فضای مجازی، شبکه‌های اجتماعی و شهروندخبرنگاران نیز در یک سپهر رسانه‌ای متنوع حضور دارند؛ سپهری که همزمان محل رقابت و تعامل است. در چنین فضایی مردم از منابع متعدد اطلاعات کسب می‌کنند و در نهایت خودشان تصمیم می‌گیرند کدام رسانه محتوایی نزدیک‌تر به واقعیت ارائه می‌دهد.
 
همان‌طور که اشاره کردید، امروز دو نوع رسانه‌های رسمی و رسانه‌های غیررسمی در شبکه‌های اجتماعی داریم. در تغییر آرایش رسانه‌ای پس از جنگ و برای پاسخ به شرایط نوین، هر کدام چه مسئولیت‌هایی دارند؟
در جنگ اخیر، بویژه روز اول جنگ، صداوسیما به ارائه گزارش‌های زنده و میدانی نزدیک شد. اما از روزهای بعد، رویکرد متفاوتی اتخاذ شد و تمرکز اصلی بر مصاحبه‌های طولانی، تفسیر و نقد رویدادها و اظهارات مقامات داخلی و بین‌المللی قرار گرفت. این نوع پوشش، چندان با ذهنیت عمومی جامعه تناسب نداشت و بسیاری از این گفت‌وگوها و تحلیل‌ها غیرتخصصی و دور از واقعیت‌های موجود بود. در نتیجه، رسانه ملی از پاسخ‌گویی به نیازهای خبری واقعی مردم فاصله گرفت. در چنین شرایطی که عطش خبری جامعه افزایش می‌یابد، اگر رسانه‌ای نتواند نیاز خبری مخاطب را تأمین کند، مردم به سراغ منابع دیگر می‌روند؛ منابعی که ممکن است بی‌طرف نباشند و اخبار را بر اساس منافع و سلایق خودشان تنظیم کنند. مطبوعات نیز گرایش‌های مختلفی دارند، اما معمولاً با احتیاط بیشتری حرکت می‌کنند؛ زیرا حساسیت نسبت به متن مکتوب و تصویر بالاست. با وجود این، در شرایط جنگ، رسانه‌ها اصولاً باید پاسدار روحیه و غرور ملی باشند و اجازه ندهند ناامیدی، انفعال، ترس یا اضطراب در جامعه گسترش یابد. البته ایجاد تعادل میان حفظ روحیه ملی و بیان حقیقت، کاری بسیار ظریف و حساس است و تنها از عهده روزنامه‌نگاران و فعالان حرفه‌ای رسانه برمی‌آید. کسانی که هم شرایط جامعه و محیط بین‌الملل را می‌شناسند و هم به عواقب حرفه‌ای کار خود آگاهند.

در نزاع رسانه‌ای که امروز درگیر آن هستیم، رسانه‌های داخلی باید چه استراتژی و چه تاکتیکی داشته باشند؟
این تجربه را در جریان جنگ هشت‌ساله نیز داشتیم؛ جایی که ناگزیر بودیم این ملاحظات را رعایت کنیم. عملکرد رسانه‌ها در آن دوران، با توجه به شرایط، قابل قبول‌تر از امروز بود. البته باید توجه داشت که وضعیت رسانه‌ای و روانی جامعه، رابطه دولت و ملت یا نبود شبکه‌های اجتماعی در آن زمان، تفاوت‌هایی با امروز داشت. مردم در آن دوره آمادگی بیشتری برای همگرایی و حفظ روحیه ملی داشتند. امروز نارضایتی‌ها و مشکلات حوزه‌های مختلف، همگرایی را کمرنگ کرده. باوجود این، حتی در جنگ نیز دیدیم که مردم، فارغ از نارضایتی‌ها، یکپارچه از کیان ملی دفاع کردند و کشور را تنها نگذاشتند.
 
باتوجه به شرایطی که برای امروز توصیف کردید، در همین شرایط، مهم‌ترین رسالت رسانه‌های ملی و خصوصی چیست و وضعیت بازی رسانه‌ای چگونه تغییر کرده؟
اگر شرایط عینی جامعه مناسب نباشد، رسانه‌ها به‌تنهایی نمی‌توانند کاری بکنند. بنابراین، در سطوح بالای سیاست‌گذاری باید تصمیمات متناسب با شرایط اتخاذ و همگرایی ملی در عمل تقویت شود. نباید گروه‌ها و جناح‌ها صرفاً به‌دنبال غلبه بر یکدیگر باشند و اختلافات را تشدید کنند. متأسفانه برخی جریان‌ها، بی‌توجه به شرایط کشور، گاه به اختلافات دامن می‌زنند و منافع جناحی را بر منافع ملی ترجیح می‌دهند. دوم اینکه رسانه ملی باید نشان دهد که بویژه پس از جنگ، قطب‌بندی‌ها و دسته‌بندی‌های گذشته را کنار گذاشته و در مسیر تقویت همگرایی، تفاهم اجتماعی و انسجام ملی حرکت می‌کند. سایر رسانه‌ها نیز باید در همین مسیر تلاش کنند. اما تأکید می‌کنم که این امر بدون همراهی سیاست‌گذاران و تصمیم‌گیران کلان کشور ممکن نیست. باید در سطوح بالای سیاست‌گذاری رویکرد تقویت انسجام اجتماعی اتخاذ و در عمل اجرا شود و رسانه‌ها نیز این فضا را تقویت و ترویج کنند. در غیر این صورت، اگر رسانه‌ها در خلأ و صرفاً با شعار حرکت کنند، به نتیجه‌ای نخواهیم رسید. جامعه تغییرات واقعی را می‌بیند و صرفاً با کار رسانه‌ای قانع نمی‌شود. بنابراین همگرایی و هماهنگی میان سیاست‌گذاری کلان و عملکرد رسانه‌ای ضروری است تا جامعه بتواند از شرایط بحرانی عبور کند.

 

یادداشت

 ضرورت بازپس‌گیری روایت اول

محمدعلی وکیلی
مدیر مسئول روزنامه ابتکار 

امروز جنگ اصلی علیه ایران، جنگ در حوزه‌های غیرسخت و غیرنظامی است که اصطلاحاً جنگ نرم خوانده می‌شود؛ جنگی که محور آن، ایجاد ادراک، تصویرسازی و تأثیرگذاشتن روی نوع و شیوه شناخت مخاطب از موضوعات و مسأله‌هاست. به دیگر سخن، نه فقط نسبت به کشور ما، بلکه اساساً نسبت به دیگر دولت‌ها و ملت‌های مستقل هم، رسانه‌های غربی یا رسانه‌های مقابل آنان تلاش می‌کنند تصویری خاص را که حاوی منویات، تلقی و راهبرد خودشان است از ظرفیت‌های خود و نقاط قوت طرف مقابل القا کنند. استفاده از چنین شیوه‌هایی برای ایران، به این معنی خواهد بود که هم در مسأله‌شناسی، هم در یافتن نقاط قوت و ضعف و هم در اینکه برای حل مسأله‌ها چه باید کرد، بر روش‌ها و رویکردهایی تمرکز کنیم که در جای دیگری از جهان ساخته و درباره آن ایده‌پردازی شده است.
در چنین شرایطی، پرسش اساسی این است که برای مقابله با این وضعیت چه ابزارهایی در اختیار داریم و چگونه می‌توانیم در این میدان فعال و اثرگذار عمل کنیم؟
نخستین اقدام حیاتی، ارتقای سواد رسانه‌ای جامعه بویژه کنشگران سیاسی است. زیرا امروز برخی از سوژه‌های رسانه‌ای و اولویت دادن به مسأله‌ها که کدام مسأله باید برجسته شود و به چه شیوه‌ای به آن نگاه شود، از جایی بیرون از ایران و بیرون از افکارعمومی یا افکار نخبگان این کشور شکل می‌گیرد. دلیل اصلی بروز این وضعیت، ضعف سواد رسانه‌ای در داخل است که باعث می‌شود اخبار و تحلیل‌های آماده‌شده در بیرون مرزهای فکری و رسانه‌ای کشور، بدون بررسی و تحلیل، در داخل بازنشر یابند و موجبات قضاوت و تحلیل‌های نادرست در جامعه را فراهم ‌کنند.
این بازتاب‌ دادن‌های ناآگاهانه، به معنای نادیده گرفتن بخشی از دست دشمن در شکل‌دهی به افکار عمومی است. بنابراین، آموزش رسانه‌ای و افزایش توان تشخیص واقعیت از شایعه، اخبار صحیح از نادرست، مسأله‌شناسی و شناخت و تبیین مسأله براساس واقعیت‌های درونی، یک ضرورت حیاتی است.
دومین نکته، جهت‌گیری اثباتی فعالیت‌های رسانه‌های داخلی است. امروز بخش عمده فعالیت‌های رسانه‌‌های داخلی، مواضع انتقادی، انفعالی یا تکذیبی دارد و به جای معرفی ظرفیت‌ها و داشته‌های تمدنی و فرهنگی ایران، به تحلیل‌های امنیتی یا قضاوت‌های انتظامی محدود می‌شود. حتی معرفی ضعف‌ها و نوع شناسایی ضعف‌ها نیز ناشی از نگرش‌های درونی و داخلی نیست. 
در حالی که اگر قرار است اقدامی متقابل این جنگ شناختی صورت گیرد، باید بر معرفی ظرفیت‌های ایران و بازنمایی نقاط قوت فرهنگی و تمدنی متمرکز باشد تا از خودتحقیری و فاصله گرفتن از ارزش‌ها جلوگیری شود. به دیگر سخن، باید با عینک ایرانی به مسأله‌های ایرانی نگاه کرد، نه عینک بیگانه و ناآشنا و نامأنوس با فرهنگ و اجتماع ما.
یکی دیگر از چالش‌ها، تابع بودن بخش‌هایی از جامعه رسانه‌ای ما از «روایت دوم» است. تجربه جنگ ۱۲‌روزه نشان داد که در بسیاری از موارد، روایت اول از سوی دشمن ساخته می‌شود و رسانه‌های داخلی منتظر می‌مانند تا دولت روایت رسمی را ارائه دهد. این در حالی است که دولت همیشه محدودیت‌های ابزاری و فنی خود را دارد و نمی‌تواند تمام ظرفیت روایت‌سازی را پوشش دهد. اگر جامعه رسانه‌ای خود را در یک اقلیم واحد و با عدالت در نگاه ببیند، می‌تواند خالق روایت اول باشد و از اثرگذاری دشمن بکاهد. 
بنابراین فضای امروز رسانه‌ای و مجازی، پر از مطالب پرداخته‌شده از سوی کمپ‌های خارجی و افراد مغرض است. 
تشخیص واقعیت از شایعه، تحلیل دقیق و پاسخگویی مؤثر در برابر هجمه‌های رسانه‌ای، نیازمند سواد رسانه‌ای و حس مسئولیت جمعی است. اگر این ظرفیت ایجاد شود، می‌توان از خودتحقیری و منفعل بودن جامعه رسانه‌ای جلوگیری کرد و نقش فعال و اثرگذار در جنگ نرم ایفا کرد.