حسین آجرلو: دمشق به موازنهگری ایران در منطقه نیاز دارد
گروه دیپلماسی / رضا عدالتی پور - در آستانه یکسالگی حکومت جدید سوریه پرسش اصلی در ایران این است که آینده روابط تهران و دمشق به کدام سو خواهد رفت؟ دکتر حسین آجرلو، مدرس دانشگاه و کارشناس ارشد مسائل غرب آسیا، در گفتوگو با «ایران» با اشاره به اهمیت ژئوپلتیک ایران در منطقه و قدرت موازنهگری آن عنوان می کند، این سوریه است که در بلند مدت به ایران نیازمند است. اگرچه دولت جدید سوریه در ظاهر، ایران و محور مقاومت را به عنوان «دیگری» در سیاست خارجی خود تعریف کرده، اما سوریه بدون وزن استراتژیک ایران در حال تبدیل شدن به یک بازیگر کاملاً دنبالهرو است و حتی یک روز هم نمیتواند در برابر تجاوزات مکرر اسرائیل، سلطه دوفاکتو برخی کشورهای منطقه در شمال و حضور آمریکا در شرق دوام بیاورد. تجربه تاریخی نشان داده که ایران تنها قدرتی است که میتواند بدون تحقیر یا بلعیدن سوریه، وزن ژئوپلیتیکی آن را در جهان عرب بالا ببرد و تعادل واقعی ایجاد کند. در مجموع هرگاه سوریه به سمت حاکمیت ملی واقعی حرکت کند، نقش ایران به طور خودکار پررنگتر خواهد شد.
وضعیت دولت سوریه در یک سال گذشته، با همه فراز و نشیبهایش، چیست؟
دولت جدید سوریه به رهبری احمد الشرع در یک سال گذشته عملکردی نسبتاً منظم و هدفمند از خود نشان داده است. هدف اصلی و محوری سیاست خارجی این دولت تثبیت مشروعیت بینالمللی و تبدیل شدن به یک نظام متعارف و نرمال بوده است. به همین منظور دمشق تنازلهای متعددی را پذیرفته و کوشیده با تقریباً همه بازیگران رابطه برقرار کند.
به دلیل سابقه تروریستی بودن تحریرالشام در اکثر فهرستهای بینالمللی و ریشه حضور مقامات اصلی دولت کنونی در این گروه؛ مسأله تثبیت برای این دولت حیاتی بوده و همین انگیزه موجب شده چهرهای کاملاً متفاوت و غیرایدئولوژیک از خود ارائه دهد. پیام اصلی به همسایگان، اعم از ترکیه، لبنان، عراق، اردن و حتی رژیم صهیونیستی، این بوده که سوریه جدید تهدیدی برای هیچکس نیست. در عمل نیز روابط امنیتی بسیار خوبی با ترکیه، عراق، اردن و دولت فعلی لبنان شکل گرفته و تعارضات مرزی و منطقهای با کشورهای عربی همسایه تقریباً به صفر رسیده است. البته در مورد برخی کشورهای منطقه و رژیم صهیونیستی این موضوع متفاوت است. در حال حاضر شاهد تجاوزات مکرر زمینی و هوایی اسرائیل به جنوب و مرکز سوریه هستیم و در شمال نیز ترکیه کماکان مناطق مهمی را به صورت دوفاکتو تحت تسلط دارد. گفتمان غالب و اعلامی دولت جدید سوریه هم، فاصلهگیری کامل از ایدئولوژی پیشین و تمرکز صرف بر توسعه اقتصادی و بازسازی کشور است. اما در سطح عملی و باطن سیاست خارجی، وابستگی ساختاری و عمیق سوریه جدید به برخی کشورهای منطقه کاملاً مشهود است. سوریه در عمل الگوی سیاست خارجی ترکیه را در مقیاس کوچک تکرار میکند؛ حفظ رابطه با غرب و ناتو در عین آن حفظ رابطه با روسیه و شرق در دستور کار است. مشخصاً باید گفت که هسته پنهان و اصلی سیاست خارجی دمشق امروز ترکیه است. در این بین بازیگران دیگر مانند قطر (که همسو با ترکیه عمل میکند) و عربستان سعودی نیز با ارائه کمکهای مالی و رایزنیهای سیاسی، از جمله گفتوگوهای اخیر ریاض با دولت ترامپ برای کاهش تحریمها و خروج سوریه از لیست تروریستی، تلاش کردهاند نفوذ خود را افزایش دهند. این اقدامات عمدتاً در چهارچوب رقابت با ترکیه برای کسب سهم بیشتر در سوریه جدید صورت گرفته است.
با این حال برخی کشورهای منطقه از این رقابت نگران برخی کشورهای منطقه، زیرا دولت سوریه را آنقدر به خود نزدیک می دانند که هر امتیازی دمشق کسب کند، در نهایت به سود آنها خواهد بود.
رویکرد دمشق نسبت به تهران در این شرایط چیست؟
در حال حاضر، متأسفانه به نظر میرسد دولت سوریه در تلاش است ایران را به عنوان یک «دیگری» یا دشمن خارجی در منظومه سیاست خارجی خود تعریف کند. دلیل آن هم روشن است هر حکومتی برای تنظیم روابط داخلی به یک «دشمن مشترک» نیاز دارد. در شرایط کنونی دمشق به دلیلی ضعف جدی در برابر رژیم صهیونیستی و البته ملاحظاتی که تحت تأثیر روابط با ترکیه و آمریکا دارد که خود را دنباله سیاستهای آنها تعریف کرده، علیرغم تجاوزات مکرر و دشمنی علنی و بمباران مدام شهرهای سوریه توسط اسرائیل، نقش دیگری را برای ایران و به طور کلی محور مقاومت (حزبالله لبنان و گروههای مقاومت در عراق) تعریف کرده است.
این سیاست جنبه ژئوپلیتیک هم دارد؟ یعنی سوریه براساس ملاحظات عینی منطقه به سمت تخاصم با ایران در حرکت است؟
واقعیت منطقه این است که این سیاست با جایگاه ژئوپلیتیک سوریه به شدت در تعارض است. همه بازیگرانی که امروز در سوریه حضور جدی دارند، نگاهی کاملاً ژئوپلیتیک دارند و ایران تنها قدرتی است که میتواند نقش «موازنهگر» داشته باشد یا وزنه تعادل را برای دمشق ایفا کند.
بسیاری از مشکلاتی که امروز سوریه با رژیم صهیونیستی، با ترکیه و برخی کشورهای منطقه پیدا کرده است دقیقاً ناشی از فقدان همین وزن ایران است. ایران به دلیل غیرعرب بودن، دوری جغرافیایی و تعارضات ساختاریاش با اسرائیل و آمریکا، میتواند بدون اینکه سوریه را ببلعد یا به زیردست خود تبدیل کند، برگههای استراتژیک مهمی در اختیار دمشق بگذارد.
بنابراین، هرچند در سطح اعلامی و رسانهای دولت جدید سوریه تلاش میکند ایران را به حاشیه براند، در سطح ژئوپلیتیک واقعی، بیش از هر زمان دیگری به ایران نیاز دارد تا از تبدیل شدن دمشق به یک بازیگر کاملاً وابسته به ترکیه یا قطعهای از پازل کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس جلوگیری کند.
آیا تجربه عینی در رابطه با این نیاز وجود دارد؟
درباره تجربه عینی باید به دوره حافظ اسد اشاره کرد. او در زمان جنگ ایران و عراق، با وجود همه اختلافات ایدئولوژیک، ایران را به عنوان یک وزنه متوازنکننده برای سوریه میدید و از آن بهره میبرد. اگر نگاهی به تاریخ منطقه غرب آسیا و کشورهای نوظهور آن یعنی سوریه، لبنان، عراق، اردن، عربستان بیندازیم، میبینیم که این کشورها خروجی توافقهای استعماری سایکس– پیکو هستند؛ یعنی مرزهایشان مصنوعی و فاقد عمق تاریخی واقعی است.
به همین دلیل دولت–ملتسازی در این منطقه همیشه یک چالش دائمی بوده و هست. نمونههایش زیاد است: اختلاف تاریخی ترکیه با سوریه بر سر استان هاتای (اسکندرون)، ادعای دیرینه سوریه بر کل لبنان تا اوایل دهه ۲۰۰۰، ایده «سوریه بزرگ»، اختلافات مرزی با عراق و اردن، و حتی طرح اولیه انگلیسی–فرانسوی که قرار بود همه این سرزمینها زیر چتر خاندان هاشمی (اردن) اداره شود. در چنین بستری، سوریه هیچگاه نتوانسته فقط با تکیه بر همسایگان نزدیک خود تعادل پایدار برقرار کند. هر گاه با بازیگران عربی مثل مصر دوره ناصری، بعثیهای عراق، یا کشورهای عربی خلیج فارس وارد ائتلاف شده، به سرعت به بازیگر دست دوم و دنبالهرو تبدیل شده و جایگاه مستقل خود را از دست داده است.
با ترکیه هم به دلیل هممرزی، سابقه تاریخی عثمانی و اهداف آنکارا در مناطق کردنشین، هرگونه ائتلاف عمیق به سلطه بر سوریه منجر میشود. عراق قدرتمند هم به دلایل جمعیتی و تاریخی همیشه سایه سنگینی بر سوریه داشته و آن را به عنوان استان غربی خود دانسته است.در این میان تنها بازیگر منطقه که میتواند وزن ژئوپلیتیکی سوریه را در جهان عرب بالا ببرد و در عین حال آن را به زیردست و دنبالهرو تبدیل نکند، ایران است.
دقیقاً به همین دلیل بود که سوریه در دوران اتحاد با ایران توانست در لبنان دست برتر پیدا کند، از جنگ داخلی تا سال ۲۰۰۵ که حتی حضور نظامی داشت. سوریه در آن دوران توانست در برابر اسرائیل مقاومت کند و جایگاه منطقهای خود را به شدت ارتقا دهد.
سوریه میتواند با حضور ایران ترکیه را بالانس کند؛ یعنی چالشهای ژئوپلیتیک خود با ترکیه را مدیریت کند. سوریه میتواند با وزن ایران و همسویی با آن، کشورهای عربی را بالانس کند و روابط متوازنی با آنها ایجاد کند. واقعیت ملموس این است که بدون ایران، این روابط نامتوازن میشود.
این یعنی نظام حاکم بر سوریه در حال حاضر دچار تنشهای ژئوپلیتیکی پیشین با همسایگان است؟
شاید به صراحت بتوان گفت که وضعیت جغرافیایی سوریه حتی نسبت به دوران اسد بدتر هم شده با توجه به تجاوزات مکرر اسرائیل به آن که هر روز اتفاق میافتد. در شرایط فعلی، شمال سوریه در اختیار نیروهای وفادار به ترکیه است، آمریکا در شرق حضور دارد و کردها هم کنترل بخشهایی از شرق را دارند و حتی پایگاه تنف همچنان فعال است.
بایستههای شکلگیری روابط تهران و دمشق چیست؟
بدون ایران در عمل هیچ دستاوردی برای حاکمیت ملی نداشته و نتوانسته روابط متوازن برقرار کند. وزن ایران در نظام جدید سوریه خالی است؛ اگر دولت سوریه به سمت روابط با ایران برگردد، با توجه به قدرت ذاتی ایران، میتواند با رژیم صهیونیستی به توازن برسد، با ترکیه تعادل برقرار کند و با لبنان و عراق روابط متوازنی داشته باشد. این اتفاق قطعاً خواهد افتاد اگر حاکمان ملی در سوریه به قدرت برسند. در حکومت فعلی با شرایط کنونی اما ظرفیت این کار وجود ندارد، چون حاکم فعلی بیش از اینکه خودش را یک حاکم ملی سوریه ببیند، به دنبال بقا و جایگاه خودش است. اگر زمانی حکومت فعلی یا هر حکومت دیگری در سوریه عزم این را داشته باشد که مبنای ملی داشته باشد، میتواند از ایران به عنوان یک موازنهگر مطلوب به نفع سوریه در منطقه بهرهمند شود. اما نظام جدید سوریه به نظر میرسد که فعلاً از این درک برخوردار نیست؛ یعنی در ذاتش ملی نیست، اگرچه شعارهای ملی میدهد. مثلاً نمیتواند با کردها یا علویان مسائلش را حل و فصل کند چون ملاحظه ترکیه را دارد و وابستگی ذاتی به آنکارا پیدا کرده است.
حاکمیت جدید چون نتوانسته قدرت داخلی خودش را تثبیت کند، به دنبال توافق خارجی برای بقا است. مثلاً بحث اشغالگری رژیم در قنیطره را سعی میکند با آمریکا مدیریت کند، مسأله کردها و نیروهای وابسته به ترکیه در شمال را با ترکیه حل کند و زیادهخواهیهای اسرائیل را با تعامل امنیتی و نه در بستر ملی داخلی با آن مدیریت کند. دمشق تا زمانی که منبع قدرت خودش را در خارج ببیند، تعارضاتش با ایران را نمیتواند حل کند چون بازیگران خارجی منطقه حضور ایران را تحمل نمیکنند. هر چقدر سوریه به سمت یک حکومت ملی و توافقی برود، نقش ایران در سوریه بیشتر خواهد بود.

