از الماس دریای نور تا تاج کیانی و جقه نادری؛ در موزه جواهرات ملی نگهداری می شوند
راز و رمزهای تاریخی و هنری گنجینه ایران
آناهید خزیر
گروه زیست بوم
در دل تهران، گنجینهای خاموش اما پرشکوه آرام گرفته است؛ موزهای که هر نگین و گوهرش، قصهای از فراز و فرود تاریخ ایران را روایت میکند. «موزه جواهرات ملی ایران» تنها نمایشگاهی از الماسها و زمردهای درخشان نیست، بلکه آیینهای از هنر، ذوق و شکوه پادشاهیها و دستساز هنرمندان این سرزمین است؛ جایی که ارزش گوهرها را نمیتوان به رقم و عدد سنجید، چرا که ارزش حقیقیشان در داستانهای دیرینه و جاودانهای نهفته است که بر دل هر بیننده مینشیند.
مجموعهای از
گرانبهاترین جواهرات جهان
موزه جواهرات ملی ایران یکی از موزههای دیدنی است. گنجینه بیمانند «خزانه جواهرات ملی» مجموعهای از گرانبهاترین جواهرات جهان است که در سدههای گوناگون گردآوری شده است. خزانه جواهرات در سال 1334 بنیانگذاری شد و در سال 1339 با تأسیس بانک مرکزی ایران افتتاح و به این بانک سپرده شد و اکنون نیز در صیانت بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران است. این موزه، مجموعه عظیمی از جواهرات، سنگهای قیمتی و اشیای گرانبها را که از دوره صفویه تا قاجاریه جمعآوری شدهاند، در خود جای داده است. این مجموعه شامل تاجها، گنبدها، انگشترها، دستبندها، گردنبندها و سایر اشیای تزئینی است.
گنجینهای بیمانند و گرانبها از جواهرات ایران در موزهای نگهداری میشود که هر قطعه آن داستان و سرگذشتی دیرینه و خواندنی دارد. از این رو، آن جواهرات نه تنها گویای تاریخ درازدامن ایران است بلکه نشان از ذوقورزی و آفرینشگری مردم این سرزمین دارد و نموداری از هنر ایران است. هیچ کس نمیداند بهای آن جواهرات چه اندازه است. حتی کارشناسان و ارزیابان جواهرات جهان نیز نتوانستهاند ارزش آن گنجینه را با رقم و شماره برآورد کنند.
جواهراتی که
سرگذشتی دیرینه دارند
تا پیش از صفویه، اقلامی از جواهرات در خزانه دولتی وجود داشته است و براساس نوشتههای سیاحان خارجی (ژان باتیست تاورنیه، شوالیه شاردن، برادران شرلی، وارنیگ و...) پادشاهان صفوی گوهرها و جواهرات قیمتی را جمعآوری کرده و حتی کارشناسان دولت صفوی جواهرات را از بازارهای هند، عثمانی و کشورهای اروپایی مانند فرانسه و ایتالیا خریداری کرده و به اصفهان، پایتخت حکومت میآوردهاند.
تا روزگار صفویان، به درستی دانسته نیست که پادشاهان ایران جواهرات سلطنتی را چگونه نگهداری میکردند. آن جواهرات، به گمان بسیار، در اینجا و آنجا پراکنده بود. تا آن که شاهان صفوی آنها را گردآوری کردند و در جامهها و پوششهای زرین خود به کار بردند. نادرشاه افشار نیز به شمار آن جواهرات افزود. این کوشش در روزگار شاهان قاجاری افزونی بیشتری گرفت و پادشاهان این سلسله، جواهرات زرین دیگری به مجموعه خود افزودند.
گنجینهای از نفایس و سنگهای پربها
اکنون این گوهرهای گرانبها را در «موزه جواهرات ملی ایران» میتوان دید و با گنجینهای از نفایس و سنگهای پربها که در درازنای تاریخ در کوره پرتلاطم زمان، دگرگونی و شکل گرفته آشنا شد. در این موزه برخی از گرانبهاترین و شناختهشدهترین گوهرهای جهان نگهداری میشود. یکی از این جواهرات «الماس دریای نور» است که از بزرگترین الماسهای شناخته شده در جهان به شمار میرود. شاید این الماس در میان جواهرات ملی ایران به لحاظ ارزش، مقام اول را دارا باشد. این الماس معروف و الماس کوه نور، به دلیل نزدیکی نام، پیوسته یک زوج به شمار میآمدهاند، در حالی که از نظر تراش و رنگ هیچ وجه مشترکی با یکدیگر ندارند. هر دو گوهر از آن نادر شاه بود، اما الماس کوه نور، بعد از مرگ نادر شاه، توسط احمدشاه درانی به افغانستان برده شد. بعد از احمدشاه، به شاه شجاع منتقل شد و پس از شکست شاه شجاع به دست سردار هندی، نامور به شیر پنجاب، الماس مزبور به تصرف سردار نامبرده درآمد. این گوهرها بعدها به دست کمپانی هند شرقی افتاد و بدان وسیله به دربار انگلستان راه جست و به ملکه ویکتوریا هدیه شد. هماکنون نیز این گوهر در تاج ملکه الیزابت نصب است.
باور ناصرالدین شاه
از گوهرهای تاج کوروش
الماس دریای نور، پس از قتل نادرشاه، به نوه او شاهرخ میرزا رسید، سپس به دست امیرعلم خان خزیمه و بعداً به دست لطفعلی خان زند افتاد. هنگامیکه لطفعلی خان به دست آقا محمدخان قاجار شکست خورد، گوهر مذبور به گنجینه جواهرات قاجار منتقل شد. ناصرالدین شاه بر این باور بود این گوهر یکی از گوهرهای تاج کوروش بوده است و خود او بسیار به این گوهر گرانبها دلبستگی داشت و زمانی آن را به کلاه و گاهی به سینه خود نصب میکرد و حتی تولیت دریای نور را منصبی مخصوص قرار داد و این افتخار مهم را به اعیان و بزرگان کشور محول میکرد. دریای نور بعدها داخل موزه دولتی شد و اینک زینت بخش خزانه جواهرات ملی است. وزن دریای نور 182 قیراط است و رنگ آن صورتی است که کمیابترین رنگ الماس است.
پهلوی تاج کیانی را بر سر نگذاشت
«تاج کیانی» به دستور فتحعلی شاه قاجار ساخته شد و نامور به تاج کیانی است که آراسته به الماس، زمرد، یاقوت و مروارید است. این تاج در زمان فتحعلی شاه ساخته شد و مورد استفاده سلاطین قاجاریه قرار گرفت. این تاج اولین تاجی است که پس از دوران شاهنشاهی ساسانی به این صورت ساخته شده است. رضاشاه نخواست این تاج را بر سر بگذارد و دستور به ساخت تاج دیگری برای خود داد.
«تاج پهلوی» تاجی مورد استفاده پهلوی اول و دوم بود. این تاج از طلا و نقره ساخته شده و آراسته به الماسهای برلیان بسیار اعلا، دانههای درشت زمرد، یاقوت کبود و مروارید است. کلاه تاج ابره مخمل قرمز است و در قبه آن که دانه زمرد خیاره در چنگ نشانده، قرار دارد. تاج، در چهار طرف، دارای چهار کنگره پله پله به شکل تاجهای شاهنشاهان ساسانی است که در وسط و زیر کنگره پیشین آن، خورشیدی زرین با شعاعهای الماس نشان و دانه الماس زرد درشت نصب شده است و در پشت همین کنگره، جقه پایهدار اسلیمی و در پشت آن پر قو قرار دارد.
شمار گوهرهای نشانده شده بر تاج چنین است: 3380 قطعه الماس به وزن 1144 قیراط، 5 قطعه زمرد به وزن 199 قیراط و 2 آنه، 2 قطعه یاقوت کبود به وزن 19 قیراط و 368 حبه مروارید غلطان جور. وزن تاج از زر و گوهر و مخمل، با هم، 444 مثقال، یعنی در حدود دو کیلو و هشتاد گرم است.
یاقوت، الماس و زمرد نشان جقه نادری
«جقه نادری» نیز آراسته به الماس و زمرد، که در وسط آن یک دانه زمرد دانه درشت خوشرنگ نصب شده است. در زیر جقه، سه آویز زمرد خوشرنگ امرودی آویخته شده است. قسمت بالای جقه، هفت شقه است و در دو طرف شقهها نیز دو ریسه و برگ و گل الماس نشان ساختهاند و از نوک شقههای جقه، دو آویز زمرد بسیار اعلای سعیدی امرودی آویخته شده است. در بالای دانه وسط، هلال الماس نشان و در پایین، در دو سو، شبیه درفش، طبل، لوله توپ و سرنیزه روی زه زین نصب شده است. پارچه درفش به سه ردیف یاقوت، الماس و زمرد کمرنگ تقسیم شده است. تمام جقه، آراسته به الماسهای فلامک خوش آب و درشت و ریز است. پهلوی اول، از جقه مزبور گاهی استفاده میکرد.
وزن جقه 33 مثقال و 16 نخود است. در این گنجینه جواهرات دیدنی بسیار دیگری نظیر کره جواهرنشان، تخت طاووس (تخت خورشید)، تخت نادری، فیروزهها، سنگهای گرانبها، مرواریدهای خوش تراش، تاج و نیم تاجها، جقهها (پیش کلاهها)، تُنگهای مینا، شمعدانها، انفیهدانها، گل سینهها و بسیاری چیزهای دیگر را باید افزود. این جواهرات و قطعهها، در 36 گنجه دستهبندی شدهاند. دیدن جواهرات و گوهرهایی که بیشتر آنها دستساز هنرورزان ایرانی است، گردش دلپذیر و جذابی است و میتواند شکوه و تاریخ ایران را در سدههای گوناگون به تصویر بکشد و سروده فردوسی را فریاد آورد که «هنر نزد ایرانیان است و بس».

