نگاهی به قسمت‌های ۱۳ تا ۱۹ سریال «تاسیان»

عشق و مفهومی به نام خانواده

محمد جلیلوند
منتقد سینما

عاشقانه‌هایی که در بستر ملتهب سیاست روایت می‌شوند، تم‌های بسیاری برای روایت قصه خود در اختیار دارند که به فیلمنامه‌نویس این فرصت را می‌دهد تا در هر اپیزود روی یکی از آنها مانور بدهد. درست همان کاری که تینا پاکروان در تاسیان انجام داده و بخش مهمی از موفقیت خود را مدیون همین موضوع است.
 از قسمت سیزدهم تا نوزدهم «تاسیان»، مجموعه اتفاق‌هایی که رخ داده و به عنوان نقطه‌عطف به تصویر کشیده شده، سمت و سوی عاشقانه‌تری داشته و به موازات آن نیز وجوه سیاسی آن با تکیه بر شخصیت‌هایی همچون: سعید و سرهنگ، دوست و شریک جمشید نجات پیش می‌رود.
رسیدن زمان «تاسیان» به نوروز 57 نیز فضای قصه را تلطیف کرده و از فضای سنگین و غم‍‌زده قسمت‌های پیشین تا حدی عبور می‌کند. تیره و تار شدن رابطه دوستانه خسرو و سعید نیز نقش مهمی در پیشبرد داستان دارد و در نهایت به یک نقطه عطف مهم می‌رسد. جایی که اتومبیلی ناشناس، جمشید را زیر گرفته و فرار می‌کند. به این ترتیب، نمودار تنش «تاسیان» سیر صعودی به خود گرفته و تماشاگران را در بیم و امید نسبت به فرجام کار نگه می‌دارد. از طرف دیگر، خسرو را در مظان اتهام قرار داده و شیرین را نسبت به او به واکنش وادار می‌کند. در عین حال، پای امید برادر انقلابی او را به میان کشیده و خسرو را در موقعیت بغرنج‌تری قرار می‌دهد. جایی که باید به خانواد‌ه‌اش هم فکر کرده و از آنها مراقبت کند. قرینه عشقی که به شیرین داشته و ما به ازای آن را در رابطه او با خانواده خود می‌بینیم.
 داستانکی هم با محوریت خسرو و دخترخاله‌اش شکل گرفته و بار تنش حاکم بر کار را افزایش می‌دهد. عشق یک طرفه‌ای که با ته‌مایه حسادت ترکیب شده و نقطه‌عطفی را رقم می‌زند. رفتن شیرین به خانه حوری و سرانجام پی بردن‌اش به ازدواجی که سال‌ها از او مخفی نگه داشته، نقطه‌عطف کلیدی قسمت‌های ذکر شده را رقم می‌زند که خط بزرگی روی رابطه پدر و دختری شیرین و جمشید می‌اندازد. رابطه پرمهر و عطوفتی که مثل یک ظرف کریستال بزرگ زمین خورده، شکسته و پودر می‌شود. شخصیت حوری نیز که تا به اینجا تنها شخصیتی مکمل بوده و صرفاً سایه کوچکی بر قصه می‌انداخته، پررنگ‌تر شده و کاملاً کنشمند در قصه حضور دارد؛ در حالی که سال‌ها رابطه‌ای عاشقانه و در عین حال مخفی از چشم بقیه را با جمشید سپری کرده و تم عشق «تاسیان» را پررنگ‌تر می‌کند. علاقه قدیمی حوری به همسر از دست داده و دختر خردسال‌اش که در یک تصادف رانندگی کشته شده‌اند، داستانک تازه‌ای را خلق کرده که در رأس دیگر آن سعید قرار دارد. خاکستری‌ترین شخصیت سریال که ذهن حوری را متوجه پسرعمه سیاسی‌اش کرده و حقیقتی هولناک را پیش چشم‌اش می‌آورد. در عین حال، پاکروان روی خباثت درونی سعید و نقاط تیره وجودش به عنوان یک مأمور ساواک مانور بیشتری می‌دهد. از آن دسته داستان‌های فرعی که کمک زیادی به پیشبرد قصه اصلی کرده و به خوبی به تنه آن می‌چسبد.
علاقه خواهرانه هما به جمشید نیز تجلی دیگری از عشق است که هر چه قصه جلوتر می‌رود شمایل دوست داشتنی‌تری به خود گرفته و در قسمت هجدهم به اوج می‌رسد. جایی که هما، برادر پریشان احوال خود که بابت رفتن شیرین از خانه به مرز جنون رسیده را زیر پروبال خود گرفته و به آرامش بیشتر فرامی‌خواند. ازدواج غریبانه شیرین با خسرو که دیگر او را به نام واقعی‌اش امیر صدا می‌زند، نقطه‌عطف قسمت هجدهم به حساب می‌آید که بخش مهمی از زمان این قسمت را به خود اختصاص می‌دهد. در عین حال، زیر پوست این فضا، تنش و دلهره‌ای وجود دارد که سعید بیشتر به آن دامن می‌زند. آرامش شکننده‌ای که در قسمت نوزدهم به یک نقطه عطف اساسی ختم شده و پیچ تندی به «تاسیان» داد.
پاکروان در قسمت‌های اخیر تلاش کرده تا ریتم آرام‌تری به قصه بخشیده و بیشتر روی رابطه آدم‌ها با یکدیگر و بویژه این ارتباط، در بستر خانواده مانور دهد. به این ترتیب، خانواده امیر نقش مهم‌تری در پیشبرد داستان به عهده گرفته و شمایل یک خانواده سنتی نیمه دهه پنجاه را کامل‌تر می‌کنند. بویژه پدر خانواده که با وجود قرار گرفتن در نقطه مقابل جمشید، به نوعی مکمل او بوده و شمایل سمپاتیکی دارد.
در عین حال، از دخترخاله امیر هم به عنوان یک عامل پیش برنده قصه استفاده شده که حسادت زنانه‌اش کار دست امیر و بقیه اهل خانه می‌دهد.
در مجموع می‌توان گفت که ستاره بازیگران تاسیان در قسمت‌های یاد شده، همچنان خود بابک حمیدیان در نقش جمشید نجات است که فوق‌العاده ظاهر شده و تماشاگر را به همدلی با خویش وا می‌دارد. همین طور محمدرضا شریفی‌نیا که در ایفای نقش مردی سنتی که دغدغه‌های پدرانه زیرپوستی‌تری نسبت به جمشید دارد، به اندازه بازی کرده است.

 

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و هفتصد و هفتاد و شش
 - شماره هشت هزار و هفتصد و هفتاد و شش - ۰۹ تیر ۱۴۰۴