زنانی از جنس صبر و پایداری
حوض خون نوشته فاطمه سادات میرعالی درباره زنان پشتیبان دفاع مقدس است
گروه کتاب: در لابهلای روایتهای پرشکوه هشت سال دفاع مقدس، نام مردان حماسهساز بر تارک تاریخ سرزمینمان میدرخشد. اما در سایه این شکوه، قصههای ناگفتهای از زنانی وجود دارد که با همت و ارادهای پولادین، در پشت جبههها، نقشی بیبدیل در پایداری و پیروزی ایفا کردند. کتاب «حوض خون» همین ناگفتهها را فریاد میکشد؛ روایتی ناب و دست اول از دستان پرتوان زنانی که با خون دل و ایثار، رختهای خونین رزمندگان را شستند. این کتاب نه تنها یک سند تاریخی از ایثارگریهای پنهان است، بلکه یادآور قدرتی زنانه است که در اوج بحران، از پای ننشست و مقاومت را با تار و پود زندگی گره زد. حوض خون، بیانگر مقاومت بیسروصدا اما پرقدرت زنان اندیمشکی در دوران جنگ است، دعوتی برای شناخت بیشتر ابعاد ناشناخته دفاع مقدس که قهرمانانش، زنانی بودند از جنس صبر و پایداری.
از پادگان دوکوهه تا حوض خون
«حوض خون» روایتهای ۶۴ زن از فعالیت در رختشویخانه بیمارستان سابق شهید کلانتری اندیمشک است که با تلاش جمعی از محققان مؤسسه تاریخ شفاهی شهید جواد زیوداری این شهرستان گردآوری و با تدوین و نگارش فاطمه سادات میرعالی، توسط انتشارات «راهیار» منتشر شده است؛ گنجینهای از خاطرات شفاهی زنان پشتیبان جنگ در اندیمشک که خواننده را به بخشی از فعالیتهای پشتیبانی جنگ میبرد. برخی «حوض خون» را نمادی از مقاومت بیسروصدا اما پرقدرت زنان ایرانی در دوران دفاع مقدس میدانند، بویژه که جنگ فقط محدود به خطوط مقدم و خاکریزهای خونین نیست. پایداری یک ملت در برابر هجوم دشمن، نیازمند همراهی و همدلی تمامیاقشار جامعه است. «حوض خون» با تمرکز بر فعالیتهای رختشویخانهها در مناطق جنگی، بهخصوص پادگان دوکوهه و بیمارستانهای صحرایی، پنجرهای نو به این بخشِ کمتر دیده شده، باز میکند.
این زنان داوطلبانه و بدون هیچ چشمداشتی، ساعتهای زیادی از شبانهروز را به شستن لباس رزمندگان اختصاص میدادند. گاهی حجم لباسها آنقدر زیاد بود که حوضهای بزرگ شستوشو از فرط خون به رنگ سرخ درمیآمدند؛ از همین رو نام «حوض خون» برای این کتاب انتخاب شده است. هر کوک به لباسها و هر قطره از شویندهها، آمیخته با دعاهای زنان برای سلامتی رزمندگان و پیروزی اسلام بود. این فعالیتها اگرچه ساده به نظر میرسیدند، اما ستونهای اصلی پشتیبانی جبهه را تشکیل داده و به رزمندگان اطمینان میدادند که در پشت سرشان، زنانی بیدار و پویا از آنان حمایت میکنند.
کتاب با ذکر جزئیات دقیق و روایتهای دستاولِ زنانِ درگیر در این فعالیتها، عظمت این تلاشها را به تصویر میکشد. آنان از سختیهای کار در سرما و گرما، با حداقل امکانات و با وجود بیماری و عفونتهایی که از طریق لباسهای آلوده به آنان منتقل میشد، صحبت میکنند. از خاطرات شستن لباسهای مجروحان شیمیایی تا لباسهای بهجا مانده از شهدا که بوی خون و خاکریز میدادند. بخشی از دشواری کار در نتیجه اجبار به استفاده از شویندههای قوی و شیمیایی برای شستوشوی لباسها بوده، بهخصوص که در اغلب موارد، استفاده از دستکش روند کار را مختل میکرده و به ناچار باید با دستهای خالی، زخم شده و پوستهای ملتهب از اثرات مواد شیمیایی، به کارشان ادامه میدادند. این روایتها، نقش حیاتی واحد البسه و ملحفه را در پشتیبانی روانی جبههها برجسته میسازد و نشان میدهد که چگونه این تلاشها بخش جداییناپذیری از ماشین جنگی و مقاومت ملی بودند.
ایثارگریهای فراتر از انتظار
یکی از مهمترین ابعاد مقاومت زنان در «حوض خون»، توانایی آنها در مواجهه با واقعیتهای خشن و دلخراش جنگ است. این زنان در محیطی آلوده به خون و عفونت، با بقایای فاجعهبار جنگ
( لباسهای پاره، سوراخ شده از ترکش، لکههای بزرگ خون و حتی تکههایی از بدن شهدا) سر و کار داشتند. این مواجهه مستقیم نیازمند شجاعتی فراتر از انتظار بود. این کتاب روایتگر حس اندوهی است که هر روز این زنان با آن دست و پنجه نرم میکردند. یکی از راویان کتاب از بوی مرگ در لباسها سخن میگوید:«لباسهایی که بوی گندیدگی و خون میداد و حتی گاهی تکههای بدن داخل آنها بود... باید بوها را تحمل میکردیم تا لباسها را تمیز کنیم.» اینگونه توصیفات نشان میدهد فعالیت آنها تنها فیزیکی نبوده، بلکه بار سنگین روحی و روانی نیز داشته است. آنان میدانستند که هر لکه خون، حکایت از جراحتی عمیق یا شهادت رزمندهای دارد.
اما نکته حیرتانگیز اینجاست که هیچگاه سختیها آنان را از پای نینداخت. آنها این کار را وظیفهای مقدس میدانستند و درد و رنج خود را با صبوری و توکل بر خدا تحمل میکردند. در برخی موارد، این لباسهای خونی حتی به بهانهای برای تقویت روحیه و یادآوری اهدافشان تبدیل میشدند. مواجهه با لباسهای رزمندگانی که میدانستند برخی از آنان شاید هرگز بازنگردند، عمق فاجعه را به آنان یادآور میشد اما در عین حال عزمشان را برای ادامه این راه مصممتر میکرد. این رویکرد، نمادی از پایداری روانی و تابآوری بینظیری است که به شکلهای مختلف در پشتیبانی خطوط مقدم و طی هشت سال دفاع مقدس شاهد بودهایم. توانایی این زنان در غلبه بر ترسها و مقاومت در برابر شرایط غیرانسانی، خود گواهی است بر ابعاد ناگفته و عظیم فداکاریهای زنان در سراسر کشورمان. «حوض خون» نشان میدهد چگونه زنان به جای تسلیم، به فعالانی قدرتمند در عرصه دفاع مقدس تبدیل شدند. دیگر آنکه بسیاری از این زنان از مناطق محروم بودند و اغلب تحصیلات چندانی هم نداشتند. آنان با وجود مشغلهها و مشکلاتی که در رابطه با خانه و زندگیشان داشتند، پای کار میآمدند. یکی دیگر از راویان «حوض خون» به این نکته اشاره میکند که چگونه با یاد امام حسین(ع) و مصائب کربلا، رنجهای خود را تحمل میکردند. آنان خود را شریک جهاد رزمندگان میدیدند و باور داشتند هر قطره خونی که از لباس رزمندگان پاک میشود، نقشی مهم در حفظ سرزمینمان دارد.
میراث دفاع مقدس برای امروز
«حوض خون» فراتر از یک روایت صِرف از گذشته است؛ این کتاب درسی برای امروز و آینده دارد. روایتهای این زنان پیامآور این حقیقت است که مقاومت تنها به میدان نبرد و سلاح در دست گرفتن محدود نمیشود. مقاومت میتواند در دستان پرتوان زنی باشد که با ایثار و عشق، در پشت جبههها چرخه حیات و امید را زنده نگه میدارد. این کتاب به ما یادآوری میکند که قهرمانان واقعی، گاهی در گمنامیو سکوت، بزرگترین ایثارگریها را انجام میدهند. بسیاری از این زنان تا پیش از انتشار کتاب «حوض خون» ناشناخته باقی مانده و هیچگاه از فداکاریهای خود سخنی به میان نیاورده بودند. «حوض خون» به آنها صدایی بخشید و نامشان را در تاریخ سرزمینمان ثبت کرد. این کتاب به مخاطبان امروز و نسلهای آینده نشان میدهد زنان ایرانی در طول تاریخ بویژه در دوران دفاع مقدس، هرگز منفعل نبودهاند، بلکه همواره با پویایی، خلاقیت و فداکاری در پیشبرد اهداف جامعه و ملتمان پیشگام بودهاند. روایتهای این زنان میتواند الهامبخش نسلهای امروز و آینده باشد تا بدانند چگونه میتوان در اوج سختیها با ارادهای پولادین و ایمانی راسخ مقاومت کرد و به پیروزی رسید.
«حوض خون» با تمام جزئیات تکاندهنده و درعین حال الهامبخش خود، نه تنها بخشی از تاریخ مغفول مانده دفاع مقدس را به تصویر میکشد، بلکه از قدرت مثالزدنی زنان ایرانی در مواجهه با سختترین شرایط سخن میگوید. این کتاب گواهی براین حقیقت است که مقاومت، لایههای پنهان و ابعاد ناشناختهای دارد که شاید کمتر به چشم بیایند، اما ریشههای عمیق و استوار یک ملت را تشکیل میدهند. زنانی که در «حوض خونِ» ایثار غوطهور شدند و با دستهایشان رد خون و درد را از لباسهای رزمندگان پاک کردند، امروز نمادی از پایداری، شجاعت و ایثارگری بیپایان هستند. با ورق زدن کتاب «حوض خون»، نهتنها درباره رشادتهای دوران دفاع مقدس میخوانیم، بلکه درسی برای امروز و آیندهمان میآموزیم: درس مقاومت، صبر و امید.
کربلا کربلا، ما داریم میآییم
موقع عملیات، لباسها و پتوهای جبهه را با هلیکوپتر میآوردند. خیلی زیاد بودند. خانمها صبح تا شب میماندند و همه آنها را میشستند. من هم زیاد میرفتم. هرچند از دیدن لباسهای خونی زیاد گریه میکردم. دیگر بیتابی نمیکردم. هر لحظه ناصرم را حس میکردم که نشسته روبهرویم، زُل زده به دستهایم و ساییدن لکهها را نگاه میکند. گاهی جلوی گریهام را میگرفتم تا بچهام نبیند. ننهابراهیم وسط شستن و صدای گریه خانمها صدایش را بلند میکرد و میگفت:«کربلا کربلا، ما داریم میآییم.» همین کافی بود تا صدای ما سقف رختشویی را به لرزه دربیاورد. با هم میخواندیم:«کربلا کربلا، ما داریم میآییم. یا زینب.» میخواندیم و میشستیم؛ میخواندیم و میشستیم. توی آن وضع دیگر متوجه اشکهایم نبودم. همزمان با دستم میشستم، با زبانم میخواندم، در دلم با ناصرم حرف میزدم و با چشمم گریه میکردم. مدتی شبها حس خفگی داشتم و مدام سرفه میکردم. صبح بلند میشدم و چای داغ میخوردم، کمیگلویم باز میشد. میرفتم رختشویی، باز از بوی تیز وایتکس سینهام داغ میشد...»