هدف پزشکیان در اولین گام منطقهای در مسقط چیست؟
تثبیت شراکت راهبردی با عمان
از اواسط دهه ۱۳۶۰، عمان نقش بیبدیلی در میانجیگری میان ایران و غرب و همچنین ایران و کشورهای منطقه ایفا کرده است؛ نقشی که طی چهار دهه اخیر در پروندههای متعددی از گفتوگوهای هستهای تا کاهش تنشهای منطقهای نمایان بوده است. اهمیت این رابطه وقتی برجستهتر میشود که ببینیم چهار رئیسجمهوری پیشین ایران، یعنی سیدابراهیم رئیسی، حسن روحانی، محمود احمدینژاد و سیدمحمد خاتمی، همگی حداقل یکبار به عمان سفر کردهاند. این استمرار نشان میدهد که رابطه تهران و مسقط، صرفنظر از تغییر دولتها در ایران، یک اصل ثابت در سیاست خارجی جمهوری اسلامی بوده است. این سفر پزشکیان، در ادامه همان مسیر تعریف میشود. انتخاب عمان به عنوان اولین مقصد منطقهای، به خوبی گویای آن است که ایران میخواهد در دوران جدید نیز بر شراکت با کشورهایی تکیه کند که در آزمونهای سخت تاریخی، همدلی و همراهی خود را اثبات کردهاند. این پیوند آنچنان عمق دارد که در تاریخ روابط دوجانبه، نهتنها رؤسایجمهوری ایران بارها به مسقط سفر کردهاند، بلکه سلاطین عمان نیز با حضور در تهران، بر اهمیت این رابطه مهر تأیید زدهاند. سلطان قابوس، پادشاه فقید عمان که نماد میانهروی و عقلانیت در خلیج فارس به شمار میرفت، یکی از معدود رهبران منطقهای بود که در میانه بحرانها و تحریمها به تهران آمد. نکته کلیدی در تحلیل این رابطه آن است که عمان، جایگاهی ویژه در ذهن و رفتار تمام جناحهای سیاسی ایران دارد. در چهار دهه گذشته، دولتهای اصولگرا و اصلاحطلب، با همه تفاوتهای فکری و راهبردیشان، همگی بر سر یک موضوع اشتراک نظر داشتند: حفظ رابطه نزدیک با عمان. این واقعیت را میتوان در سفرهای رسمی رؤسایجمهوری مختلف به مسقط دید؛ از خاتمی تا احمدینژاد، از روحانی تا رئیسی، همگی در دوره مسئولیت خود به عمان سفر کردند و این پیوستگی گواهی است بر استثنایی بودن رابطه با مسقط.
عمان، جزیرهای متفاوت
در جهان عرب
با نگاهی به نقشههای جغرافیایی جهان عرب، بهسادگی درمییابیم که عمان، شرقیترین کشور این حوزه است. اگر مغرب، در غرب افق عربی ایستاده، عمان بیتردید در شرق آن افق قد علم کرده است؛ دورافتاده از قلب تحولات شبهجزیره عربی یعنی حجاز و نجد، و همین دوری جغرافیایی، عمان را به سرزمینی با هویت و تمدنی مستقل بدل کرده است؛ کشوری که همواره ترجیح داده زیر چتر هژمونی سیاسی و مذهبی همسایگان عرب خود نرود و راهی متفاوت در پیش گیرد. این تفاوت را نهتنها در ژئوپلیتیک، بلکه در ژرفای اعتقادی عمان نیز میتوان دید. مردمان عمان پیرو مذهبی هستند به نام «اباضی»، یکی از کهنترین مذاهب اسلامی که ریشههایش به سدههای اولین هجری بازمیگردد. مذهبی که نه به شیعه تعلق دارد، نه به سنت اهل تسنن. امروز حدود ۷۵ درصد جمعیت عمان اباضیاند و همین ویژگی مذهبی، این کشور را از گفتمان غالب در شبهجزیره عرب بویژه گفتمان وهابی عربستان دور کرده است. تاریخ نشان داده که اختلافات عمان با عربستان و سایر همسایگان عرب، بویژه بر سر مسائل مذهبی، بیش از آنکه خصومت داشته باشد، درونخانوادگی و تنشآفرین بوده است. اما تفاوتهای مذهبی تنها یک بُعد از ماجرای پیچیده روابط عمان با جهان عرب است. وجه دیگر، انزوای جغرافیایی این کشور است. عمان با امارات، عربستان و یمن همسایه است، اما بسیاری از این هممرزیها به سبب وجود بیابانهای غیرقابل سکونت و پهنههایی همچون «ربعالخالی»، به روابط زنده و پویای همسایگی بدل نشدهاند. برای نمونه، نزدیکترین سکونتگاههای عمان و عربستان صدها کیلومتر از یکدیگر فاصله دارند. در چنین شرایطی، همسایگی بیشتر مفهومی تئوریک است تا کاربردی.
در همین بستر، عمان در طول تاریخ همواره در جستوجوی یک متحد فرامنطقهای بوده تا بتواند توازنگر سیاستهای تهدیدآمیز همسایگانش شود. ایران، با تاریخی مشترک، مرزی دریایی و فرهنگی همجوار، همواره یکی از انتخابهای طبیعی مسقط بوده است. برخلاف روابط پرفراز و نشیب تهران با سایر کشورهای عرب خلیج فارس، رابطه ایران و عمان اغلب بر پایه احترام متقابل، همکاری عملگرایانه و پرهیز از ماجراجوییهای خصمانه استوار بوده است. اینگونه است که عمان، با سه مؤلفه هویتی، ادعای تمدنی مستقل، مذهبی متمایز و جغرافیای منزوی به سوی تهران متمایل شده است. این تمایل، یک انتخاب موقت یا تاکتیکی نیست، بلکه نتیجه سالها تجربه، مصلحتاندیشی و نگاه راهبردی عمان به سیاست منطقهای است. در چشم مسقط، تهران نه تنها همسایهای قدرتمند، بلکه توازنبخشی قابل اعتماد در میانه فشارهای منطقهای است.
از صفویان تا ظفار
روابط ایران و عمان، برخلاف بسیاری از روابط منطقهای که عمری چند دههای دارند، ریشه در قرنها تاریخ مکتوب و تعامل تمدنی دارد. آغاز این پیوند به روزگار صفویان بازمیگردد؛ زمانی که اولین اسناد از روابط سیاسی و نظامی میان دو سوی تنگه هرمز به ثبت رسید.
در آن دوران، نیروهای ایرانی بارها به یاری حاکمان عمان شتافتند؛ چه برای مقابله با شورشهای محلی، چه برای دفع تهدیدات دریایی. در برخی مقاطع، حتی عمانیها توانستند تا شمال خلیجفارس نفوذ کنند، اما در مجموع، این ایرانیان بودند که حضوری پایدارتر و پررنگتر در سواحل جنوبی خلیجفارس داشتند؛ حضوری که گاه تا سطح مشارکت در ساختار قدرت حاکمیتی در عمان نیز پیش رفت. این روند در عصر قاجار نیز تداوم یافت. ارتباطات سیاسی، تجاری و فرهنگی میان تهران و مسقط هرگز قطع نشد و تنگه هرمز، بهعنوان شریان مشترک حیات اقتصادی و امنیتی دو کشور، همواره نقطه تلاقی منافع بود. در دوران پهلوی اول اما این روابط برای مدتی به حاشیه رفت و از تب و تاب تاریخی خود فاصله گرفت؛ هرچند هیچگاه به دشمنی و گسست کامل نکشید. در دوره پهلوی دوم، یکی از مهمترین فصلهای تعامل نظامی ایران و عمان رقم خورد: ماجرای حضور نیروهای ایرانی در نبرد ظفار. این درگیری، که در دهه ۱۳۵۰ خورشیدی در جنوب عمان جریان داشت، تلاشی بود از سوی سلطان قابوس برای سرکوب یک شورش که امنیت کشورش را تهدید میکرد. ایران، با اعزام نیرو به این منطقه، نقشی پررنگ در تحکیم حکومت عمان ایفا کرد.
شریک قابلاعتماد جمهوری اسلامی
روابط ایران و عمان پس از انقلاب اسلامی وارد مرحلهای عمیقتر و ویژه شد و مسقط به میانجی مورد اعتماد تهران تبدیل گردید. برخلاف بسیاری از کشورهای منطقه، عمان رویکردی بیطرفانه، محرمانه و مسئولانه در میانجیگریها داشته است. این کشور نه تنها اطلاعات مذاکرات را محفوظ نگاه میدارد، بلکه در صورت بدعهدی طرف مقابل، گفتوگوها را متوقف میکند و در اجرای توافقات نیز تا پایان همراه میماند. ریشه این اعتماد به ترکیبی از عوامل تاریخی، مذهبی، جغرافیایی و سیاسی بازمیگردد. مذهب اباضی، انزوای جغرافیایی عمان از عربستان و امارات و تمایل این کشور به تعامل با ایران بهعنوان قدرتی متوازن، بستر همکاری مستمر را فراهم کرده است. این رابطه استراتژیک، در فضایی از اعتماد متقابل و آرامش دیپلماتیک، به الگویی کمنظیر در منطقه تبدیل شده و گاه با واکنش منفی برخی کشورهای منطقه مواجه شده است.
سیاستی استراتژیک، اقتصادی معطل مانده
روابط ایران و عمان، از منظر سیاسی در نقطهای ممتاز قرار دارد. دو کشور در طول چند دهه اخیر، همکاریهایی کمنظیر در سطح دیپلماسی منطقهای و بینالمللی داشتهاند؛ آیا عمق این رابطه سیاسی در دیگر عرصهها نیز بازتاب یافته است؟ پاسخ، فعلاً منفی است. با وجود دیدارهای متعدد سران دو کشور و فضای مثبت سیاسی حاکم، سطح تبادلات اقتصادی هنوز به جایگاه شایستهای نرسیده است. ایران و عمان نه جزو پنج شریک تجاری برتر یکدیگرند، نه حجم تجارتشان متناسب با روابط استراتژیک توصیف میشود. بر اساس آمار، حجم مبادلات میان دو کشور حدود 2.2 میلیارد دلار برآورد میشود که بخش عمدهای از آن به تأمین کالاهای اساسی یا صادرات مجدد برمیگردد. رقم واقعی تجارت دوجانبه، که بر پایه نیازهای مستقیم دو ملت شکل گرفته باشد، در حدود ۱.۲ میلیارد دلار است؛ عددی که نمیتوان آن را متناسب با سطح روابط سیاسی دانست.
سدی در برابر نفوذ امنیتی اسرائیل
از سوی دیگر، یکی از مزیتهای مهم رابطه با عمان، مقاومت این کشور در برابر نفوذ امنیتی و اطلاعاتی رژیم اسرائیل است. برخلاف برخی کشورهای عربی منطقه که به اشکال مختلف اجازه حضور اسرائیل در ساختارهای اطلاعاتی، اقتصادی یا حتی حریم هوایی خود را دادهاند، عمان در برابر چنین نفوذی ایستاده است. مسقط حتی اجازه پرواز اسرائیلیها از آسمان خود را نداد. با در نظر گرفتن همه این عوامل یعنی اعتماد سیاسی، زمینههای فرهنگی، امنیتی و مقاومت در برابر نفوذ خارجی، رابطه ایران و عمان در میانمدت از ریسک پایینی برخوردار است. این رابطه، برخلاف برخی دیگر از روابط منطقهای، با احتمال اندکی دچار تنش یا گسست میشود. اما اگر خواهان رشد و پایداری آن هستیم، زمان آن رسیده که اقتصاد و فرهنگ را نیز به اندازه سیاست، جدی بگیریم.
پیامهای این سفر
با چنین پیشینهای رئیسجمهوری به مسقط سفر میکند. این سفر در اصل با هدف تقویت روابط دوجانبه سیاسی، اقتصادی و فرهنگی انجام میشود اما در واقع سایهای از مذاکرات هستهای ایران و غرب نیز بر آن سنگینی میکند. عمان که طی سالهای اخیر نقشی کلیدی در میانجیگری بین تهران و غرب ایفا کرده، همچنان بازیگری مؤثر در دیپلماسی هستهای ایران است. در مجموع این سفر را باید در دو سطح دید: از یک سو تقویت همکاریهای دوجانبه و از سوی دیگر، پیامی درباره ادامه مسیر مذاکرات غیررسمی و محرمانه با غرب، با اتکای ویژه به نقش بیطرف، قابل اعتماد و مؤثر عمان.