هویت ربودهشده مرکب خط فارسی؛
تأملی بر مصادره خطوط ایرانی در جشنواره فجیره
حسین نوروزی
خوشنویس و گرافیست
جشنواره بینالمللی خط و تذهیب فجیره، در سالهای اخیر با حضور خوشنویسان و هنرمندانی از سراسر جهان اسلام، کوشیده است سیمایی فرهنگی برای این امارت نوخاسته ترسیم کند.
در ظاهر، این رویداد، بزرگداشت هنر اسلامی و ارجگذاری بر زیباییهای بصری خط و تذهیب است؛ اما در ژرفای خود، با تحریف ریشهها بی تفاوتی نسبت به دیگر فرهنگها، به نفع هویتی یکدست در این جشنواره، خطری برای حافظه تاریخی ملتها به شمار میرود.
در دوره اخیر این جشنواره، هیأتی از داوران بینالمللی – از کشورهای عربی و نیز دو نفر از اساتید برجسته ایرانی، استاد میرحیدر موسوی و استاد زهرا دوستی – بر کرسی قضاوت نشستند. بیتردید حضور هنرمندان ایرانی میتوانست فرصتی برای نمایش اقتدار فرهنگی ایران باشد، اگر بستر جشنواره به تقلیل هویت هنر ایرانی نمیانجامید.
آنچه اعتراض اهل هنر را برانگیخته، اطلاق عنوان «خط عربی» به مجموعهای از خطوط اسلامی، از جمله محقق، نسخ، ثلث و بویژه نستعلیق است؛ درحالیکه نستعلیق نهتنها از نظر ساختار زیباشناختی و تاریخی، بلکه از حیث محتوای فرهنگی، خطی فارسیتبار و ایرانینهاد است. این خط که در سدههای هشتم و نهم هجری در ایران پدید آمد، با متون فاخر ادبی همچون شاهنامه، دیوان حافظ، گلستان سعدی و مثنوی معنوی درآمیخته و به عنصری جداییناپذیر از فرهنگ ایرانی بدل شده است. آیا میتوان خطی را که از جویبار زبان فارسی جوشیده و در باغستان فرهنگ ایرانی بالیده، در پوششی غیر از آن معرفی کرد؟ آیا میتوان ساحت هنر را از جغرافیای خاستگاه و تاریخ تمدنیاش گسست؟ سکوت در برابر چنین تحریفی، بهمنزله تندادن به روایتهایی است که میکوشند هویتها را در قالبی یکدست و مطیع، بازنویسی کنند. در متون رسمی جشنواره فجیره، نهتنها از ایران بهعنوان خاستگاه خط نستعلیق یاد نشده، بلکه تلاش شده تا این خطوط در پیکرهای موسوم به «الخط العربی» حل شوند. این نوع نامگذاری، نمونهای از «استعمار فرهنگی نرم» است؛ شیوهای نوین برای جذب میراث تمدنی ملتها، بدون اشغال سرزمینشان. خطوط ایرانی به نام عربی، موسیقی ایرانی در لباس سنتی شیخ نشین های حاشیه خلیج فارس و لباسهای اقوام ایرانی در چهارچوب مدهای عربی، همه نشانههایی از این روند خزندهاند. در واکنش به این رویداد، کارزاری اعتراضی با صدها امضا در فضای مجازی شکل گرفت که در آن جمعی از خوشنویسان، پژوهشگران و دلسوزان فرهنگ ایرانی از نهادهای فرهنگی کشور خواستند تا واکنشی درخور و در شأن هویت ملی نشان دهند. آنان بهدرستی هشدار دادند که در دوران سلطه روایتها، بیعملی، خود گونهای از مشارکت در تحریف است. از سویی دیگر، این واقعه آینهای است برای بازاندیشی در عملکرد فرهنگی نهادهای ایرانی. ما نیازمند دیپلماسی فرهنگی فعال، آگاه و مسئولانهایم؛ دیپلماسیای که نهفقط بر پایه شرکت در رویدادها، بلکه بر بنیان دفاع از میراث، تبیین اصالتها و بازنمایی دقیق جایگاه هنر ایرانی - اسلامی در جهان اسلام استوار باشد.
مشارکت بیمطالبه، تنها منجر به فراموشی سهم ایران در تمدن جهانی میشود. نستعلیق، تنها یک شیوه خوشنویسی نیست؛ بیانگر جهانبینی ایرانی، زیباییشناسی خاص زبان فارسی و نماد پیوند عمیق میان ادب، عرفان و هنر است. نادیدهگرفتن این هویت، همچون حذف گنبد از معماری اسلامی یا طرد شعر حافظ از ادبیات فارسی است.
هرگونه تقلیل آن به «خط عربی»، ستمی است مضاعف بر روح تمدن ایرانی. زمان آن فرارسیده که فرهیختگان، نهادهای فرهنگی و رسانهها، در برابر این روند واکنش روشن و ساختاری نشان دهند. ما در دورانی زندگی میکنیم که نبرد برای هویت، دیگر در میدان سیاست و شمشیر نیست؛ بلکه در میدان تصویر، روایت و تعریف است و در این میدان، مرکب و قلم نیز ابزار دفاعاند. اگر جشنواره فجیره حقیقتاً داعیهدار هنر اسلامی است، میبایست به حقیقت تمدنی خطوط اسلامی نیز وفادار بماند. در غیر این صورت، آنچه به نام همگرایی فرهنگی عرضه میشود، چیزی جز استتار تمایزها نیست و این، خطری است نه فقط برای ایران، که برای میراث تنوعگرا و وزین تمدن اسلامی.