چراغی گذرا در شبی طولانی
نگاهی به فراخوان سومین دوره جایزه بزرگ نقاشی معاصر ایران
حسین نوروزی
گرافیست
سومین دوره از «جایزه بزرگ نقاشی معاصر ایران» با حمایت مالی شرکت بیمه سامان و به همت انجمن هنرمندان نقاش ایران، در بهار ۱۴۰۴ برگزار میشود. رویدادی که اینبار با اختصاص جایزهای بزرگ به مبلغ ۲۰۰ میلیون تومان به یک هنرمند و دو جایزه ۳۰ میلیون تومانی به دو هنرمند دیگر، خود را در قامت یکی از گرانترین رقابتهای هنرهای تجسمی کشور معرفی میکند. این رویداد، در ظاهر حامل امید است؛ امید به شناسایی استعدادها، تشویق خلاقیت و تقویت جایگاه رسانه نقاشی در فرهنگ معاصر. اما در واقع، فرصتی است تا یکبار دیگر، بیپرده و بیتعارف، درباره ساختارهای معیوب، روابط محفلی، نبود شفافیت و بحران حرفهایگری در عرصه نقاشی ایران سخن بگوییم. شعارهایی بلند اما مسیرهایی مهآلود در متن فراخوان، از اهدافی چون «اعتلای رسانه نقاشی»، «ارجگذاری به فعالیت هنرمندانه» و «ایجاد فضای پویا و تعاملی» سخن رفته است. اما پرسش اصلی اینجاست: آیا ساختار فعلی چنین ظرفیت و صداقتی را دارد؟ آیا نهاد برگزارکننده، با نگاهی مستقل و جسور، میتواند معیارهای انتخاب را از چهارچوبهای تکراری و محافظهکارانه فراتر ببرد؟ سالهاست که هنرمندان حرفهای با پدیدهای به نام «عدم اطمینان به فرآیند داوری» درگیرند. گاه ترکیب داوران، نه بر اساس صلاحیت هنری بلکه براساس ملاحظات صنفی یا روابط درونگروهی تعیین میشود. از سوی دیگر، آثار تجربی، مفهومی و فرامرزی غالباً پشت درهای بسته ماندهاند؛ چون «زیادی سخت»، «زیادی متفاوت» یا «زیادی خطرناک» بودهاند. جایگاه حرفهایگری در نقاشی معاصر ایران؛ واقعیت یا خیال؟ اگر بخواهیم صادق باشیم، آنچه در نقاشی معاصر ایران بهشدت کمرنگ است، نه استعداد و توان هنرمندان، بلکه نهاد حرفهای پشتیبان، جریان نقد مستقل و بستری پایدار برای رشد است. هنرمند خلاق در انزوای کارگاه خود محصور میماند، گالریها بهندرت ریسکپذیرند و رسانهها یا سکوت میکنند یا به تبلیغهای سطحی بسنده میکنند. در چنین شرایطی، یک جایزه معتبر و پرمبلغ، بالقوه میتواند نقطه عطف باشد – اگر معیارهای آن شفاف، داورانش آگاه و روند انتخابش جسورانه باشد. اما اگر این رویداد هم مانند بسیاری دیگر در مدار محافظهکاری و تکرار قرار گیرد، تنها به بازتولید همان الگوهای بیاثر دامن خواهد زد. سرمایهگذاری سنگین فرصتی برای بازتعریف ارزش تخصیص ۲۶۰ میلیون تومان جایزه نقدی اتفاقی نادر در تاریخ هنر ایران است. اما ارزش واقعی این جایزه نه در عدد آن، بلکه در کیفیت اثری است که این مبلغ به آن تعلق میگیرد. آیا این اثر مرزهای زیباشناسی را جابهجا میکند؟ آیا مسألهمند، معاصر و عمیق است؟ یا صرفاً تصویری چشمنواز و فروشپسند؟ در نهایت، هنر برای بقا و رشد، نیاز به مشروعیت دارد؛ مشروعیتی نه بر پایه پول، بلکه بر مبنای گفتوگوی آزاد، نقد سازنده و انتخابهای جسورانه. برگزارکنندگان این جایزه اگر میخواهند اثرگذار باشند، باید از کلیشههای رایج فاصله بگیرند و بپذیرند که داوری واقعی، گاهی دردناک اما ضرورتی است برای بلوغ فرهنگی. سخن پایانی «جایزه بزرگ نقاشی معاصر ایران» میتواند به سکویی معتبر بدل شود – اگر به صدای جامعه حرفهای گوش دهد، اگر تفاوتها را بپذیرد و اگر در برابر فشارهای بیرونی ایستادگی کند. در غیر این صورت، ۲۶۰ میلیون تومان هم نمیتواند افقی مشعشع برای نقاشی ایران ترسیم کند؛ فقط چراغی گذرا در کوران یک شب طولانی خواهد بود.