نگاهی به تجربه زیسته یوسا در خاورمیانه

سرنخ دست علی بابا بود

حسین مسلم
معاون سردبیر

همه ما ماریو بارگاس یوسا را در قواره یک رمان‌نویس در تراز جهانی می‌شناسیم، این نویسنده، ما را که خواننده شایق آثارش بودیم، همراه با میلیون ها مخاطب در سرتاسر جهان با جادوی نگاه نافذ و نقادش شیفته جهان داستانی اش کرد؛ جهان افسون زده ای که یوسا در آن فاصله میان تخیل ناب و واقعیت سرد را چنان محو می کند که روح مان هم خبردار نمی شود. اما رمان نویسی تنها وجه بارز او نبود؛ در قامت یک دیپلمات، چندین دهه دستی از نزدیک بر آتش سیاست‌ورزی و دیپلماسی داشت و رساله‌ها و مقاله‌های فراوانی در این حوزه نوشت. هرچند کم‌لطفی است اگر او را در زمره خیل سیاستمدارانی بدانیم که هزار حقیقت را فدای یک مصلحت می‌کنند و سیاست برایشان بیشتر توان و تکنیک نهان ساختن واقعیت‌ها و اسباب بندبازی در میان افکارعمومی است. نگاهی از نزدیک به زیست سیاسی و کنش‌ها و واکنش‌های یوسا در این عرصه نشان می‌دهد که به روال مألوف سیاست‌بازان، علاقه و انگیزه‌ای برای رام کردن و سواری گرفتن از اسب چموش قدرت نداشت؛ در هر گوشه جهان که می‌دید خداوندگاران قدرت انسان را قربانی و وجه‌المصالحه بازی‌های خود قرار می‌دهند، ساکت نمی‌نشست و فولاد صداقتش را با صراحت مثال زدنی‌اش آب می‌داد. جنگ عراق و حمله ایالات متحده به این کشور در حکومت صدام حسین، از جمله بزنگاه‌هایی بود که واکنش یوسا را درپی داشت. تحلیل او از پیچیدگی وضعیت عراق و حتی خاورمیانه در آن ایام مه‌آلود، ارزش‌هایی داشت که شاید در ابتدای امر از چشم بسیاری از ناظران حتی نزدیک پنهان مانده بود. برای کسی که زادورودش در نیمکره‌ای دیگر، هزاران کیلومتر دورتر از ما، با مناسبات و روابطی کاملاً دیگرگون بوده، طبعاً درک عمیق مسائل سرزمینی در میان رودان تاریخی در وهله اول از رهگذر فرهنگ و ادبیات منتشر و جهانی شده می‌گذرد؛ برای این نویسنده پرویی نیز غیر از این نبوده است. او از دوران شباب دل در گرو کتاب هزارویکشب داشت و قصه‌های این کتاب از منظر او نمودی از زندگی مردمان شرق بود. شخصیت «علی‌بابا»ی هزارویکشب شرقی، برای ماریو بارگاس یوسا، یک سرنخ بود تا با آن مردم خاورمیانه و عراق -بخصوص پس از جنگ- را بشناسد. سقوط صدام فرصتی پیش آورد تا یوسا در سال 2003 به عراق سفر کند. حاصل این سفر و دیدار از نزدیک با مردم عراق کتابی بود با عنوان «یادداشت‌های عراق»؛ یوسا می‌نویسد، عراقی‌ها از سقوط دیکتاتور بعثی ناراضی نیستند اما مردم عراق را از نظر می‌گذرانم و آدم‌های خوبی را می‌بینم که ناامنی‌ مداوم، آنها را به علی‌بابا‌هایی تبدیل کرده است تا دیوانه‌وار در پی جبران هرآنچه هرگز نداشته‌اند -و ندارند- به زور و با خشونت و رفتارهایی لجام‌گسیخته باشند! یوسا از اینکه جنگ عراق، فضایی را در اروپا و آمریکا فراهم کرد تا عده‌ای صدام حسین را در حد داوود جهان سوم ببینند، سخت متأسف است. او در سال‌های آغازین قرن حاضر نوشت، باور دارد قرن بیست‌ویکم، قرن جنگ‌ها و حملات مدام سازمان‌های تروریستی خواهد بود. حمله القاعده در ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ برای یوسا تنها یک نمونه از جنگ‌هایی‌ست که قرن بیست‌ویکم بسیار به خود خواهد دید. بدرود ماریو بارگاس… بدرود… شما که عمیق و نقاد بودید. هرگز نه چپ رفتی و نه در بیراهه افتادی. هماره راست می‌رفتی و راست هم زیاد می‌گفتی… بدرود.

 

صفحات
  • صفحه اول
  • سیاسی
  • دیپلماسی
  • جهان
  • اقتصادی
  • اندیشه
  • اطلاع رسانی
  • دولت دارد چه کار می‌کند
  • ایران زمین
  • ورزشی
  • حوادث
  • اجتماعی
  • فرهنگی
  • صفحه آخر
آرشیو تاریخی
<
۱۴۰۴ اردیبهشت
>
ش
ی
د
س
چ
پ
ج
۳۰ ۳۱ ۱ ۲ ۳ ۴ ۵
۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲
۱۳ ۱۴ ۱۵ ۱۶ ۱۷ ۱۸ ۱۹
۲۰ ۲۱ ۲۲ ۲۳ ۲۴ ۲۵ ۲۶
۲۷ ۲۸ ۲۹ ۳۰ ۳۱ ۱ ۲
۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹
شماره هشت هزار و هفتصد و شانزده
 - شماره هشت هزار و هفتصد و شانزده - ۲۷ فروردین ۱۴۰۴
۱۶