به بهانه خبرهایی مبنی بر قرار گرفتن «پیر پسر» در اکران بهار
لذت اکران یک فیلم
ابراهیم عمران
روزنامهنگار
اول از همه نوشته شود که دل ما جماعت روزنامهنگار فرهنگی الکی خوش نیست اگر مطالبی مینویسیم که عموم مردم؛ شاید پس از خواندن احتمالیاش، بگویند که دلشان بد خوش است و انگار در قاره و جهانی دیگر سیر میکنند! اگر اموری گهگاه ما را سر وجد میآورد؛ از سر بیدردی روزانه نیست. بلکه به طریق اولی از آن جهت بر دلمان مینشیند و نضج میگیرد که امورجاری و ساری به سامان نیست. غرض از این پیش غلیانی به قول قدما، خبری است که نوید اکران فیلمی را میدهد. اثری به گواه آنانی که در شبهای کاخ جشنواره این فرصت را داشتند که تماشاگر این کارشاهکار باشند. آری به حتم متوجه شدهاید که در اکران دوم بهارسینمای ایران؛ «پیر پسر» اکتای براهنی رنگ پردهها را خواهد دید. و چه خبری برتر از این! این بار شاید شعر حافظ را باید جور دیگری دید؛ آنجا که سرود:
ناصحم گفت که جز غم هنری دارد عشق
گفتم ای خواجه عاقل چه هنر برتر از این
و غم ما اینجا« سینمای اجتماعی» ایران است؛ سینمایی که رمق آن گرفته شد. به جایش قطار قطار «دینامیت» و «کوکتل مولوتف» کار گذاشتهاند تا «دایناسورهای» بزرگ جثه برای پر کردن اشتهای سیریناپذیرشان؛ حتی سینمای کمدی وطنزمان را نیز از تک و تا بیندازند! و «علت مرگ نیز نامعلوم» نیست! سلیقه مخاطب را پایین آوردن؛ اولین دستاورد این ریل ناهموار بوده است.
حال که به مدد تک اکران «پیر پسر» درجشنواره و موج عظیم نقدهای مثبت پس از آن؛ این فرصت دیدن و تماشای اثر به همه مخاطبین سینمای ایران داده شده؛ چرا خوشحال نباشیم؟ چرا برایش هورا نکشیم و چرا حتی چهره به چهره و با استفاده از شبکههای در اختیار شخصیمان برای آن؛ داد سخن سر ندهیم؟! مگرچند فیلم بسان «پیرپسر» میتواند رنگ اکران به خود ببیند؟ و شادی بیشتر آنکه مخاطب سینما چقدر شانس دارد که همه عوامل تولید بهم رسند و چنین شاهکاری خلق کنند؟ مگر مخاطب چقدر شانس دارد که اوج بازیگری حسن پورشیرازی را نظارهگر باشد؟ و یا اینکه تولد دوباره حامد بهداد در بازیگری را شاهد باشد! و یا چهرهای چون محمد ولیزادگان را بشناسد و لیلای سینمایمان را در کاراکتری خاص ببیند.
آری باید برای این فیلم و اکرانش خوشحال بود. سینمای بدنه و بیمفهوم، طی این چند سال بیدرنگ بد تاخت. گویا فرمان بر آن بود که چنین شود. سینمایی که تفکر در آن نباشد. علتها مشخص نشود. حال که کشتیبان را سیاست دگر آمده و سکان فرهنگی سر منشأ این تغییرات میتواند باشد باید مسرور باشیم که کار اکتای براهنی را نه در قاب تلویزیون که بر پرده سینما سه ساعت ببینیم و تفکر کنیم. فیلمی که تا مدتها میتواند بر پرده باشد. فیلمی که بعد از بیرون آمدن از سینما رهایت نمیکند و فیلمی که میتوان بارها با توجه به زمان طولانیاش آن را دید. آری خوشحالیمان از این جهت است و لذت دیدن دوباره آن هم حظ وافری دارد. ما نیز مخاطبی هستیم. دلداده سینمای اجتماعی خوب و بیادا. دلبسته همیشگیاش. سالها محروم از آن و اینک به حتم فیلمی خواهیم دید که چه نسل قدیم سینما رو و چه نسل بعد از آن و نسل پر سر و صدای جدید؛همزمان به تماشا و تشویق و تحسینش خواهند نشست. این یک رپرتاژ آگهی نیست؛ باور کنید. برای دیدن آن لحظه شماری می کنیم. این «پیر پسر» به نوعی و به قرینههایی شاید داستان زندگیهای بیشمار مردم این سرزمین باشد...! و شاید هم این ذوقزدگی وافر ما و نوشتن از فیلمی قبل از اکران بعدها دلایلش مشخص شود. فقط میدانیم که توصیه به تماشای آن رو سفیدی برایمان به ارمغان میآورد. شاید دیگر فرصتی اینچنینی برای توصیه به دیدن فیلمی خوب، دست ندهد. بیشتر فیلمهایی را که طی این چند دهه دیدهایم به نوعی فراموش کنید! پیرمان را درآورد این «پیر پسر» و لذتی ناب از سینما را برایمان معنا کرد. به استقبالش برویم و بروید و بگویید و بنویسید از آن.