فارن افرز به بهانه کتاب «استراتژی بزرگ ایران» به اهداف سیاست خارجی جمهوری اسلامی پرداخت

دفاع پیشگیرانه

در کتاب «استراتژی بزرگ ایران: تاریخ سیاسی»، ولی نصر سعی می‌کند تا از دیپلماسی بین‌المللی که در طول دهه‌ها ایران را به موقعیت کنونی رسانده است، آگاهی به دست آورد. نصر در این کتاب استدلال می‌کند که چشم‌انداز استراتژیک ایران بعد از انقلاب بیشتر بر مفهوم امنیت ملی ریشه‌دار در رقابت‌های منطقه‌ای، تجربه تاریخی ایران و جریان‌های ضداستعماری و ضدامپریالیستی اواخر قرن بیستم استوار است.
در ادامه مقاله با توجه به تحولات جاری در نظام بین‌المللی آمده است: « اکنون و در حالی که دونالد ترامپ رئیس‌جمهوری ایالات متحده مصمم است تا کمپین «فشار حداکثری» دوره اول خود را احیا کند، ایران، با یک دوگانه در انتخاب سیاست خارجی مواجه است. تسلیم شدن در برابر واشنگتن، یا دستیابی به سلاح هسته‌ای.»
در ماه گذشته، یکی از مشاوران ارشد حاکمیت ایران اظهار کرد که اگر اسرائیل به سایت‌های هسته‌ای ایران حمله کند، رهبر ایران ممکن است در فرمان‌های قبلی خود درمورد ممنوعیت توسعه و استفاده از سلاح‌های کشتار جمعی تجدیدنظر کند. در تلاش برای درک اینکه ایران چگونه واکنش نشان خواهد داد، همین امر نیز سبب شده تا برای غربی‌ها مهم باشد که از روش‌های قدیمی بررسی ایران عبور کنند و منابع واقعی رفتار و دیدگاه‌های ایران را شناسایی کنند، منابعی که بسیاری از آنها ریشه در گذشته دارند.
 
جنگ تحمیلی و راهبرد ایران
نصر در کتاب استراتژی بزرگ ایران: تاریخ سیاسی، تلاش می‌کند تا دیپلماسی بین‌المللی ایران را که طی دهه‌ها این کشور را به موقعیت کنونی رسانده، تحلیل کند. او در بخش اول این کتاب به موضوع تأثیر جنگ تحمیلی صدام علیه ایران می‌پردازد و می‌نویسد: در سال ۲۰۰۱، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران اعلام کرد جنگ هشت ساله صدام حسین در دهه ۱۹۸۰ علیه ایران «هر مسأله‌ای از سیاست داخلی و خارجی جمهوری اسلامی ایران را برای حداقل چندین دهه آینده تحت تأثیر قرار خواهد داد.» دیدگاهی که بعدها در سال 2022 از سوی مقامات عالی ایران نیز مورد تأیید واقع شد. این در حالی است که تحلیلگران غربی اغلب جنگ ایران و عراق را کم‌اهمیت جلوه داده‌اند، بخشی از این کم‌اهمیت جلوه دادن ناشی از این بود که جنگ خاتمه یافته بود و بخشی به دلیل اینکه ایالات متحده و بسیاری از متحدانش، ۱۵ سال بعد از حمایت از دیکتاتوری بعثی صدام، (در جنگ علیه ایران) او را سرنگون کردند، بود. از طرف دیگر، چهره‌های ایرانی مخالف حکومت در خارج از ایران، هیچ فایده‌ای در ستایش از مقاومت قهرمانانه جمهوری اسلامی در برابر همسایه ظالم خود نمی‌بینند.
نصر اما این جنگ را به جایگاه واقعی خود به‌عنوان رویداد تعیین‌کننده ایران پس از انقلاب بازمی‌گرداند. او استدلال می‌کند که این جنگ طولانی، فرهنگ استراتژیکی ایجاد کرد که رفتار ایران را در بیشتر سه‌و‌نیم دهه بعد، از جمله در دوره کنونی، هدایت کرده است. او این فرهنگ ریشه‌دار را در بینشی توصیف می‌کند که «نگرانی از محاصره» را مدنظر قرار می‌دهد.

میهن‌پرستی و شعائر دینی پیشران ایرانی‌ها در جنگ
صدام، انقلاب ایران در سال ۱۹۷۹ را فرصتی می‌دید که عراق پس از سرنگونی شاه ایران، محمدرضا پهلوی و بحران دیپلماتیک پیش آمده بین ایران و آمریکا، می‌تواند سرزمین‌هایی از ایران را تصرف کند، اما تهاجمی که صدام در سپتامبر ۱۹۸۰ آغاز کرد، به‌طور ناخواسته باعث تقویت نظام جدید حاکم بر ایران شد.
غرب، بلوک شوروی و بخش عمده‌ای از جهان عرب از ترس اشاعه انقلاب به دیگر کشورها، به دور صدام جمع شدند. فرانسه به او جنگنده‌های میراژ فروخت، دولت ریگان اطلاعات ایالات متحده را در اختیار او قرار داد و شوروی تانک و موشک به او داد. صدام از عربستان سعودی میلیاردها دلار وام و مواد غذایی برای سربازانش دریافت کرد. در مقابل ایران که تقریباً تحت تحریم تسلیحاتی بین‌المللی قرار داشت، مجبور شد تا بیشتر بر خودکفایی، موازین مذهبی و میهن‌پرستی تکیه کند.
نصر در این باره نوشته است: در مصاحبه با جانبازان جنگ در ایران دو دهه پیش، فهمیدم که این ایده چقدر قدرتمند بود.
در تابستان ۱۹۸۲، هنگامی که نیروهای ایرانی از شط‌العرب گذشتند، آنچه ایران آن را «دفاع مقدس» نامیده بود، به یک کمپین تهاجمی تبدیل شد (جایی که ایرانی‌ها به دنبال دستاوردهای میدانی برای کسب امتیاز در مذاکره بودند).
نصر در ادامه به تحولات پس از جنگ و تغییر فرماندهی کل قوا در ایران اشاره می‌کند و می‌نویسد: آیت‌الله خامنه‌ای که بعد از امام خمینی به مقام رهبری ایران رسید، به دلیل پایداری و هوشمندی‌اش شناخته شده است و همچنین مردی بااعتقاد است و نفرت او از ایالات متحده عمیقاً احساس می‌شود.
از تصمیم رئیس‌جمهوری جیمی کارتر برای پذیرش شاه در ایالات متحده پس از سرنگون شدنش در سال ۱۹۷۹ - رویدادی که منجر به اشغال سفارت ایالات متحده شد - تا سخنرانی رئیس‌جمهوری جورج دبلیو بوش در سال ۲۰۰۲ که ایران را در «محور شرارت» قرار داد و تا خروج یکجانبه دونالد ترامپ در سال ۲۰۱۸ از توافق هسته‌ای که ایران با قدرت‌های جهانی امضا کرده بود و اعمال تحریم جدید، رهبر معظم ایران می‌تواند شواهد زیادی را برای حمایت از ایده خود مبنی بر اینکه ایالات متحده مدت‌ها در پی تغییر رژیم در ایران بوده است، ارائه دهد.
در اوایل قرن بیست و یکم، چشم‌انداز صلح و سیل سرمایه‌گذاری ایالات متحده برای برخی سیاستمداران ایرانی، بویژه اکبر هاشمی رفسنجانی که در دهه ۱۹۹۰ به عنوان رئیس‌جمهوری خدمت کرده بود، بسیار جذاب بود. در زمان او شایعه شده بود که به دنبال یک «توافق بزرگ» با «شیطان بزرگ» - ایالات متحده - بوده است. بعد از اینکه محمد خاتمی جانشین او شد، خاتمی به‌طور آشکارتر تلاش کرد تا روابط با واشنگتن را بهبود بخشد. بر اساس مصاحبه‌های نصر با خاتمی، وقتی در سال ۲۰۰۳ خاتمی نامه‌ای را که برای بوش نوشته بود تا همه اختلافات با ایالات متحده را حل کند، به رهبر معظم ایران نشان داد، آیت‌الله خامنه‌ای به او توصیه کردند که آن را ارسال نکند.
در این مصاحبه آمده است که آیت‌الله خامنه‌ای به خاتمی هشدار داد «آمریکا تو را ناامید خواهد کرد و این نامه را به عنوان ضعف تعبیر خواهد کرد»، خاتمی با این حال آن را ارسال کرد، اما بوش پاسخی نداد و رئیس‌جمهوری ایران مجبور شد اعتراف کند که تحلیل رهبر معظم ایران از واکنش آمریکا درست بوده است.
در دیدگاه رهبر معظم ایران آنچه مهم است، اهداف بلندمدت است. استمرار بر پیگیری این ایده‌ها مهم‌تر از دستیابی به آنهاست و عقب‌نشینی‌ها همیشه موقتی خواهند بود و ممکن است چندین نسل طول بکشد تا پیروزی به دست آید. با اینکه این روش دستاوردهای بزرگی دارد.

جنگ، ایران را خودکفا کرد
جنگ ایران و عراق، با وجود سختی‌های زیاد آن، به ایران آموخت که چگونه تحریم‌های غربی را دور بزند. این جنگ همچنین به نیروهای نظامی قدرت مهندسی و کارآفرینی داد و اکنون این توان در قالب شرکت‌های مهندسی در زمینه انرژی و عمرانی مشهود هستند. علاوه بر این، این باور در نظام تعمیق شده که انعطاف‌پذیری و همزمان توانایی ایران برای بازگشت از عقب‌نشینی‌ها وجود دارد.
شاید مهم‌تر از همه اینها این جنگ، ایران را به یک خودکفایی فناوری رساند که قادر به تولید بمب‌های پیچیده، پهپادها و موشک‌های بالستیکی است که در اکتبر گذشته به اسرائیل شلیک کرد و البته سانتریفیوژهای چرخان که جمهوری اسلامی را، علیرغم مخالفت بین‌المللی که آن را به لبه تبدیل شدن به یک کشور دارای سلاح هسته‌ای رسانده، تبدیل کرده است.
حمله صدام به ایران همچنین منجر به الهام بخشیدن به دکترین دفاع پیشگیرانه تهران شد که در سال ۲۰۰۳ به‌طور رسمی آن را پذیرفت. این تلاشی دفاعی برای خنثی کردن تهدیدها قبل از رسیدن به مرزهای کشور است. ایده‌ای که از سوی ژنرال قاسم سلیمانی به خوبی طراحی و اجرا شد.
سلیمانی در اوایل بیست سالگی، در آغاز جنگ ایران و عراق، به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیوست و به انجام عملیات‌های ایذایی در عراق پرداخت. او به سرعت پیشرفت کرد و در سال ۱۹۹۸ فرماندهی نیروی قدس سپاه پاسداران را بر عهده گرفت.

ایرانی‌ها از کشورشان
محافظت می‌کنند
سلیمانی در حالی که فردی عملگرا بود اما هیچ توهمی در مورد یک «توافق بزرگ» با آمریکا نداشت. او روابط واشنگتن با ایران را به رابطه «گرگ و گوسفند» تشبیه کرد. با اینکه دستاوردهای سلیمانی قابل توجه بود. در سال ۲۰۱۵، او شخصاً رئیس‌جمهوری روسیه، ولادیمیر پوتین و رهبر حزب‌الله، سید حسن نصرالله را متقاعد کرد تا در سوریه مداخله کنند. در همان سال، او همچنین بازپس‌گیری شهر مهم تکریت عراق از داعش را توسط نیروهای عراقی و سپاه پاسداران سازماندهی کرد. او جسارت یک گلادیاتور، هوشمندی یک نیروی امنیتی و قدرت یک نایب‌السلطنه را داشت. یک مقام ارشد سابق عراقی او را «استراتژیستی زیرک و هوشمند» توصیف کرد.
نصر درباره او می‌نویسد: «اگر سلیمانی در قید حیات بود و می‌توانست بر رویدادها تأثیر بگذارد، به نظر می‌رسد کمتر احتمال داشت که حزب‌الله در وضعیت کنونی باشد یا سید حسن نصرالله و بسیاری از فرماندهان ارشد حزب‌الله از دست رفته باشند. با وجود این اگر امروز، حتی جمهوری اسلامی تصمیم به رها کردن دفاع پیشگیرانه بگیرد، انجام آن آسان نخواهد بود.» موضوع هسته‌ای موقعیت تهران را پیچیده‌تر از قبل کرده و احتمالاً آن را به یک رویارویی سرسختانه با کاخ سفید ترامپ می‌کشاند. در عین حال اما با وجود برخی خستگی‌های درونی جامعه در اثر مشکلات اقتصادی مردم بشدت از کشورشان محافظت می‌کنند و حملات خارجی معمولاً آنها را به هم نزدیک می‌کند. موضوعی که در جنگ هم به خوبی نمایان شد.