برای بشر ابزارساز هم دسترسی به ماده و فناوری سفال آسان بوده و هم انعطاف و شکلپذیری سفال به کارش میآمده است. سفالگری با انواع تکنیکها و مواد بومی، بخش مهمی از نیازهای بشر را تأمین کرده است. از ظروف خورد و خوراک تا زیورآلات و سوتک و سازهای اولیه، از تندیس الههها تا اسباببازیهای کودکانه، با سفال ساخته میشدند. کشف آتش و شیوههای پخت و بالاخره تنوع شگفتانگیز لعاب هم در مقاطع تاریخی، به روند تکاملی این دستاورد بشری اضافه شده است. در مقیاسی بزرگتر، اسکان و کیفیت زندگی بشر بدون مشتقات سفال به چنین وسعت متنوعی منجر نمیشد. ماندگاری سفال هم در قیاس با مواد فلزی، چوب و... آن را به یک ماده فرهنگی برای باستانشناسها تبدیل کرده است. تا جایی که اَشکال مختلف سفال یکی از مهمترین اسناد در کشف زیست تاریخی بشر محسوب میشود. قدمت و کثرت آثار سفالی در موزههای تاریخی گواه این واقعیت است. کشف سرنخ تمدنهای تاریخی و حضور انسانها در تاریخ و جغرافیا، بیگمان بدون سفال با دقت و کیفیت فعلی ممکن نبود. در دوره معاصر هم سفال و انواع آن نقش حیاتی در زندگی امروز دارد. دامنه فنی سفال شامل نرمترین مواد تا سختترین مواد شده و در حساسترین فناوریهای مدرن به کار گرفته میشوند. علاوه بر صنعتگران، هیچ هنرمندی نمیتواند این ظرفیت از ماهیت ماده و هویت تاریخی را نادیده بگیرد. بنابراین هنر جهان با عبور از صنایع کاربردی و سنتی سفال روز به روز اقبال بیشتری به سفال و سرامیک هنری نشان داده است.
سفال و سرامیک هنری را غیر از آنچه مربوط به حوزه صنایع دستی و هنرهای سنتی میشود، اگر شاخهای از هنر حجم، یا به عبارتی دقیقتر؛ شاخهای از هنر مجسمهسازی بدانیم، این سؤال پیش میآید که چرا در اغلب فرهنگهای هنری، رویدادهای هنری سفال مستقل از رویدادهای مجسمهسازی برگزار میشود؟ مگر اینکه رویکردی میانرشتهای در این رویدادها مدنظر باشد. بیتردید این استقلال ماده و فناوری برای خلق اثر هنری، ریشه در ماهیت سفال و سرامیک و هویت تاریخی آن دارد. تا جایی که سفالگران را باید نگهبانهای تاریخ و فرهنگ دانست. اما این همان موقعیتی است که میتواند «چشم اسفندیار» هنر سفال و سرامیک و رویدادهای مرتبط باشد. در واقع آنچه آثار هنری سفالی را به یک پیوستگی مستقل رسانده، چیزی فراتر از ماده و مصالح است.