فضای مجازی
کتاب تازهای از فرهاد حسنزاده
فرهاد حسنزاده نویسنده سرشناس ادبیات کودک و نوجوان، در پستی خبر از انتشار کتاب تازهاش داده و به قلمی آمیخته با طنز معرفی مختصری از آن را برای علاقهمندان ارائه کرده است. او نوشته: «بالاخره دومین جلد از مجموعه نیشگونها هم منتشر شد. این کتاب که «کافه نیشگون» نام دارد کشکولی از تکههای طنز است که برای شادی دل نوجوانها و باز شدن نیششان نوشته شده است. جهت اطلاع عرض کنم که فضای کلی کتاب یک کافه است و در این کافه میزهای مختلفی وجود دارد مثل میز نیش و نوش که شعرهایی از شاعران کافه را میتوانید بخوانید. سر یکی از میزها فالگیری است و متولدین ماههای مختلف از آخر و عاقبت روزگار خود باخبر میشوند. یکی از میزها نیشخوان بر وزن پیشخان است که داستانهایی به سبک حکایتهای کهن خورانده میشود، یک میز هم هست به اسم «همنیش» یا میز ارواح بزرگان طنز که خیلی مختصر و مفید با ذکر نمونه کار ادای احترامی کردهایم به نویسندگان طنز در ایران. در این کافه میز داستانهای فسقلی و میز تعبیر خواب هم داریم، از همه مهمتر اجرای موسیقی زنده هم در کافه گنجانده شده، یعنی استیجی دارد که در آن موسیقی سنتی و مدرن قابل شنیدن است. چیزهای دیگری هم توی منو هست که مانند حلوای تنتنانی میماند.»
نوشته حسین پاکدل درباره کودکان اوتیسمی
حسین پاکدل بازیگر سینما، تلویزیون و کارگردان تئاتر، در تازهترین نوشته خود به پست اخیر محمدعلی جعفریه، مدیر انتشارات ثالث واکنش نشان داده است. جعفریه روز گذشته خبر از رونمایی کتاب «هم قصه» داده بود. پاکدل درهمین رابطه نوشته: «وقتی على جعفریه زنگ زد برای رونمایی کتاب «هم قصه»، ابداً تصور نمیکردم پا به جهانی دیگر میگذارم. کتاب چند روایت سهمگین از زبان خانوادههای درگیر با طیف اختلالات اوتیسم است که محمد برزگر به کوشش انجمن اوتیسم ایران فراهم آورده و همراه عکسهای عبرتآموزی توسط نشر ثالث به چاپ رسیده است. قرار بود صحبت کنیم. چه صحبتی داشتیم در مقابل کسانی که خود غرق اندوهاند و بار کوهی از مسئولیت و همراهی تمام نشدنی را بر دوشهای نحیف خود حمل میکنند.» در بخش دیگری از نوشته پاکدل آمده: «دکتر شبیری در حد وقت توضیحاتی در خصوص اوتیسم و انواعش داد کمکم چشمهایم باز شد. برای من که تصوری ابتدایی از اوتیسم داشتم، این نشست یک ترم دانشگاهی بود. پر شدم از تصور درد و رنج دمادم خانوادههای گرفتار. دیگر بغض امانم را بریده بود، گفتم ما به حسب ظاهر چنین مصائبی نداریم و نمیتوانیم لحظهای تصور کنیم به راحتی ممکن است درگیر این بلا شویم؛ همان قدر که خانوادههای افتاده در این وضعیت هرگز فکر نمیکردند روزی تمامیت زندگیشان تحت تأثیر تبعات بغرنج اوتیسم قرار گیرد. از آنها خواستم همین لحظات را ثبت کنند به صورت روایت و قصه یا هر شکل که میتوانند تا دستمایه شود برای هنرمندان و خلق آثاری آگاهیبخش. ما نیاز به آگاهی داریم تا اگر در همسایگی یا گذر با فردی مبتلا مواجه شدیم درکش کنیم.»