«قهوه پدری» شکستی برای مدیری!
الناز برکاتی
منتقد
در دهه اخیر، برنامهها، فیلمهای سینمایی و سریالهای طنز طرفداران بیشتر و بیشتری پیدا کردهاند. با توجه به اینکه در رسانه ملی کمتر خلاقیت دیده میشود، پلتفرمها توانستهاند با استفاده از این فرصت طلایی و با تولیدات متنوع خود جایگزین خوبی برای تلویزیون باشند و مخاطبان زیادی را از هر قشر و سنی به خود جذب کنند. «قهوه پدری» سریالی است که این روزها در میان هجومی از برنامههای گفتوگومحور و رئالیتیشوها و حضور در بین حجمی از سریالهای جنایی و درام، در باکس شبکه نمایش خانگی قرار گرفته است. فیلمنامهای که تا حدودی شبیه به سریال هیولاست اما اینبار بهجای «فرهاد اصلانی» معلم، «سام درخشانی» کتابفروش افسرده عرض اندام میکند و به جای کامروا، مافیای قهوه وارد عملیات نجات میشود؛ عملیات نجاتی که خود یک باتلاق است. جهان قهوه پدری در جهان هیولا و دراکولا اتفاق میافتد و هرسه سعی در افشای فساد دارند و افرادی هستند که قربانی این فساد میشوند.
ساخت کمدی در این روزها برای شبکه نمایش خانگی یک ریسک بزرگ است. در میان آثاری چون بازنده، گردنزنی، غربت و رئالیتیشوهایی همچون جوکر و سرگیجه، قهوه پدری باید فرای تصور عمل کند. قهوه پدری ریسک کرده یا بهتر است بگویم مهران مدیری ریسک کرده است. اما نکتهای که وجود دارد آن که داستان از انسجام و قدرت کافی برخوردار نیست و هنوز نتوانسته مخاطب را حریصانه به دنبال خود بکشد. یکی از فاکتورهای شوخی خوب، دستاول بودن و غافلگیر بودنش است. اما یکی از نقدهایی که بر این سریال وارد است، استفاده بیش از حد از شوخیهای کلامی است. گرچه مدت زمان زیادی است که کمدیسازان ایران در فیلمهای کمدیشان فقط روی شوخیهای مبتذل تمرکز میکنند تا فیلمهایشان به فروش برود، اما به هر حال استفاده بیرویه از این نوع شوخیها سطح فیلم را پایین میآورد.
این داستان میتوانست پایه کمدی جذابی باشد، اما قهوه پدری از پس آن برنیامده است. در این سریال تمام بار کمدی روی بازیگران و شخصیتهاست. اولین مشکل، شخصیتهای قالببندی شده و کلیشهای است که با لحن و لهجه و میمیک صورت قصد خنده گرفتن دارند. الگویی که مدتهاست دورهاش در کمدی تمام شده است. به اضافه اینکه این مدل حرف زدن و تیکها، در تمام مدت هم ادامه دارد. جواد رضویان لحنی را که پیش از این هم در سریال در حاشیه داشت، با کمی تغییر دوباره انتخاب کرده و انتظار این بوده تا قابل فهم نبودن آنچه میگوید، از مخاطب خنده بگیرد.
اما نکته اینجاست که آنقدر این لحن تکرار میشود که فقط میتواند آزاردهنده باشد تا خندهدار، بیتا سحرخیز با لحنی تصنعی و عصبی نقش یک زن قدرتمند را دارد که تماشاگر را اذیت میکند و از همه مهمتر خود مهران مدیری است که مدام با یک آبنبات چوبی در دهانش (به سبک خلال دندان شخصیتهای وسترنی) صحبت میکند که بعد از یکی دو سکانس واقعاً آزاردهنده است و بهجز این هم دیگر چیزی برای جذابیت شخصیت و خنداندن ندارد. اصولاً بهنظر میرسد، مدیری تنها با تکیه به کاریزمای شخصی و آنچه مخاطب پیش از این از او سراغ دارد، نیازی ندیده تا به این شخصیت چیز بیشتری اضافه کند.
قهوه پدری از نظر کارگردانی هم مانند کارهای قبلی مدیری است و سکانس اول فیلم گرچه شوخیهایی دارد، اما بسیار طولانی بوده و شامل یک نمای کلی است که بعد از حدود ۵ دقیقه مدام از چهره یکی به دیگری کات میخورد تا دیالوگها گفته شود. با این اوصاف به نظر میرسد مهران مدیری در رئالیتیشوها و اجراهایش موفقتر است تا سریالسازی.