یادداشتی کوتاه بر مستند «آسانسور» ساخته جواد رازقی‌زاده

با قهرمان در آسانسور

احسان مفیدی‌کیا
منتقد

سفر، سفر قهرمان است و قصه، قصه محمد صابری. مستند «آسانسور» ویژگی‌های داستان قهرمانی را به خوبی در خود جای داده است. شرایط عادی زندگی محمد، با یک تلفن، یکباره تغییر می‌یابد و او دنیای امن و معمولی خود را به سمت یک دنیای پرتنش و ناشناخته ترک می‌کند. او که در چند سال گذشته نصاب ساده آسانسور بوده، حالا یاغی می‌شود و پا به عرصه‌ هنرپیشگی می‌گذارد. او که پیش از سه سال پاکی، 11 سال کارتن‌خواب بوده و همه چیزش را پای دود گذاشته و زن و زندگی را به نشئگی و خماری باخته، حالا می‌خواهد دوباره شروع کند. محمد یک‌بار مرده و دوباره متولد شده و حالا سه سال است که در دنیای جدید تثبیت شده و الان وقت یک تغییر بزرگ دیگر است. او می‌خواهد یک خودِ جدید از محمد صابری بسازد.
جواد رزاقی‌زاده، کارگردان مستند آسانسور، مخاطب خود را پا به پا با احوال متلاطم سوژه پیش می‌برد و او را شریک لحظات دلهره‌آور و تلخ و شیرین محمد می‌کند. این 60 دقیقه، پر از نقاط عطف است و اوج و فرودهای جذابی دارد، بار دراماتیک به خوبی بر فضا غالب است، با هر اوج ته دلمان خالی می‌شود و دلهره رسیدن به طبقه‌ بعد را داریم، اما اگر کمی تحمل و صبر داشته باشیم، در باز می‌شود و با یک صحنه جذاب مواجه خواهیم شد. سوژه در هر گام سعی می‌کند چیزهای ارزشمندی را که در دوران سیاه خود از دست داده، بازیابد؛ مادر، دوستان، فرزند، همسر و از همه مهم‌تر، خودش را. رازقی‌زاده گره‌هایی در کارش گذاشته که مخاطب نمی‌تواند بدون درگیری ذهنی از کنارشان بگذرد. این درگیری‌ها و تنش‌ها مرحله به مرحله شدیدتر می‌شوند و در یک نقطه حساس در پرده آخر، حتی طعم تلخ شکست احساس می‌شود، اما باز از میان رنگ سیاه، بارقه‌های سفید امید بیرون می‌زند و با هر جان‌کندنی که هست، محمد صابری خودش را به دندان می‌گیرد و از معرکه بیرون می‌کشد.
شخصیت‌های فرعی مستند، خودشان کاراکترهای شناخته‌شده‌ای هستند؛ علی شادمان، امیر جعفری و بسیاری از بازیگران و عوامل صحنه سریال یاغی که هر کدام سهمی در پیشبرد روایت دارند و از همه مهم‌تر «محمد کارت» که به خوبی در کهن الگوی پیر دانا نشسته و در نقاط گذار، او را راهنمایی یا توبیخ می‌کند.
مستند «آسانسور» ویژگی‌های یک اثر ماندگار را دارد. روایت زندگی محمد صابری که از گور برخاسته و حالا یک زندگی جدید برای خود دست و پا کرده و مدام در پی ارتقای کیفی خود است، تا مدت‌ها ذهن تماشاگر را به خود مشغول خواهد کرد. حس خوب به دست آوردن، حس مانایی است که می‌تواند انگیزه‌بخش هم باشد.
قاب‌های تصویر در مستند رزاقی‌زاده، سینمایی و حساب شده‌اند و همین تصاویر در یک تدوین فنی، در سکانس‌هایی با حرکت سینوسی و صعودی همزمان، خرده‌روایت‌هایی را به یک روایت کلی بدل می‌کند. همین وفاداری به چهارچوب کلاسیک درام، ایجاد گره و گره‌گشایی‌های جذاب را فراهم کرده است. حتی اگر بگوییم برخی موقعیت‌ها را کارگردان تمهید کرده و برای سوژه شرایطی را چیده که واکنش او را به ما نشان دهد، این عکس‌العمل و شخصیت محمد است که برای ما جنبه استنادی دارد و حس مستند دیدن را تقویت می‌کند. چه باک که در برخی از سکانس‌ها، دیالوگ‌ها بیرون زده باشد یا کمی حس تصنع در رفتارها دیده شود.
محمد صابری، نصاب آسانسور یا بازیگر آماتور، هر چه که باشد، خیلی قبل از آغاز ضبط مستند رزاقی‌زاده، یک سفر قهرمانی را آغاز کرده و با دل پاکش ما را به خلوت خود راه می‌دهد تا همه زوایای او را در بخشی از این مسیر پراضطراب ببینیم؛ مسیری که مانند بیشتر قصه‌های قهرمانی، پایانی خوش برایش متصور است.

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و ششصد و بیست و هفت
 - شماره هشت هزار و ششصد و بیست و هفت - ۲۱ آذر ۱۴۰۳