از کدام پیروزی حرف میزنیم؟
پژوهشگران مسائل منطقه به پرسشها درباره دلایل و پیامدهای برقراری آتشبس در لبنان پاسخ دادند
مریم سالاری؛ روزنامه نگار / «از کدام پیروزی حرف میزنی؟» این پرسش مخالفان پرشمار «بنیامین نتانیاهو»، نخستوزیر اسرائیل بود که پس از امضای توافق آتشبس جنگ لبنان در بامداد چهارشنبه، باید به آن پاسخ میداد؛ توافقی که تهران بلافاصله به استقبال آن رفت و حزبالله نیز رضایتمندانه اعلام پیروزی کرد و بابت نقش غیرقابل انکار ایران در تحمیل این شکست دیپلماتیک به طرف مقابل تبریک گفت. «نتانیاهو» در سخنرانی پایان جنگ لبنان در حالی که برای سومین شکست آشکارش در این نبرد فرسایشی پاسخی پیدا نکرده بود، ترجیح داد با ژست فاتحان جنگ از پوشیدن ردای نبردی دیگر، این بار در برابر ایران سخن بگوید تا سرپوشی بر ناکامیهایش در بطن ماجراجوییهای بیش از یک سال گذشته در غزه و لبنان گذاشته باشد. او از تمرکز بر زایش بحرانی تازه با ایران گفت، این در حالی بود که خود با اما و اگرهای پرشماری درباره شرایط پذیرش طرح آتشبس روبهرو شده بود. چه؛اسرائیل زیر سایه دیپلماسی مقتصدانه تهران با بازیگران منطقه در هفتهها و ماههای اخیر امکانی برای تحمیل قطعنامه 1559 به فرآیند مذاکرات صلح لبنان نیافت؛ قطعنامهای که به اعتقاد بسیاری با مطالبه خلع سلاح کامل حزبالله جز در راستای تحقق منافع تل آویو نبود. اما رایزنیهای ایران در روند رسیدن به آتشبس که با بالا گرفتن دست مقاومت دنبال میشد، دورنمایی مثبت را به رخ کشید تا به جای سیاهه پیشنهادی اسرائیل، قطعنامه 1701 مبنایی برای هرگونه تفاهم در زمین جنگ لبنان باشد. این قطعنامه در بطن خود با حفظ ظرفیت تسلیحاتی حزبالله لبنان و سپردن مدیریت روندهای نظارتی بر مرزهای حائل دو طرف نبرد، به جبهه مقاومت امکانی داد تا مارش پیروزی بنوازد.
عمق نفوذ منطقهای ایران
با شتاب گرفتن فرآیندهای دیپلماتیک برای پایان جنگ، دیپلماسی دولت ایران بیشترین نیرو و سرمایهاش را در مذاکره با بازیگران اثرگذار منطقه و خارج از منطقه صرف کرد و از زمان و نیروی باقی ماندهاش در استراتژیکترین موقعیتها بهره برد. عمق نفوذ منطقهای آن در شرایط تحمیلی به نتانیاهو در تفاهم صلح جنگ لبنان به رخ کشیده شد؛ جایی که قرار شد تل آویو بر پای تعهداتش در چهارچوب قطعنامه 1701 که پیشتر در سال 2006 تصویب شده بود، باقی بماند و از تکرار رفتار سالهای اخیر خود از جمله عبور از ممنوعههای این قطعنامه بپرهیزد. اینچنین بود که سیاست خارجی ایران در ماهها و هفتههای اخیر تمرکز ویژه خود را بر حل بحران جنگ در غزه و لبنان قرار داد. شرایط پذیرش طرح توقف جنگ از سوی دو طرف میدان، موضوعی بود که نیاز به تحرک دیپلماتیک ویژه تهران داشت و سیدعباس عراقچی با سفرهای متعدد به لبنان، سوریه، عراق، قطر، مصر، بحرین و اردن که کشورهای تأثیرگذار در فرآیند حل این بحران به شمار میآمدند، سعی کرد نهایت تأثیرگذاری ایران را به منصه ظهور بگذارد. با ایفای چنین نقشی بود که جمهوری اسلامی به یکی از طراحان اصلی پیشبرد آتشبس و نقش آفرینان اصلی آن تبدیل شد.
نگرانی رو به تزاید «نتانیاهو»
«نتانیاهو» حالا در مواجهه با ایرانی که علاوه بر ایفای نقش مستقیم و غیر مستقیمش در قریب به اتفاق کشورهای منطقه، در روند بحران زدایی و هدایت آن به سمت حل بحرانهای بیشتر قرار دارد، نگران احتمال نضج گرفتن آتشبس جنگ «غزه» با نقش آفرینی ایران نیز هست و این نگرانی در سخنان اخیرش هویدایی بیشتری یافت؛ نگرانی آشکاری که در پیوند با مواضع صریح «دونالد ترامپ» مبنی بر پایان زودهنگام به جنگهای خاورمیانه قرار دارد.
استقبال تهران از آتش بس
در چنین فضایی عراقچی در استقبال از آتش بس، دستور کار ایران علیه اسرائیل را برای تبدیل شدن به یک عملیات نظامی تلافی جویانه علیه این رژیم در گرو نتیجه بخشی فرآیندهای جاری دیپلماتیک با هدف توقف جنگ غزه دانسته است. در همین راستا ابتکار عمل ایران برای حل جنگ خونین فلسطین را باید راهکاری برای برون رفت منطقه از وضعیتی دانست که اصطکاکهای درونی مانع از تعیین تکلیف این نزاع پرهزینه شده و بستری برای ترک تازی اسرائیل فراهم آورده است؛ روندی که شاید بتوان گفت بخش قابل اعتنایی از مجموعه سرفصلهای قابل طرح در یک دیپلماسی درون منطقهای و فرامنطقهای است.
یادداشت 1
اسرائیل در لبنان به بن بست رسید
امیر موسوی
دیپلمات سابق
رژیم صهیونیستی در حمله به لبنان سه هدف داشت: نابودی حزبالله و خلع سلاح آن؛ ایجاد منطقهای در جنوب لبنان به عمق حداقل 10 کیلومتر و ایجاد یک معادله جدید در لبنان و انتخاب یک رئیس جمهور وابسته و درنهایت اخراج حزبالله از معادلات سیاسی. برای صهیونیستها هر سه این اهداف به بنبست رسیده و راهی برای تحقق آن وجود نداشت. حمله یکشنبه گذشته حزبالله به تلآویو و حیفا با 400 موشک و پهپاد سبب شد رژیم صهیونیستی متوجه شود که نه ترور دبیرکل و نه فرماندهان نظامی حزبالله فایدهای نخواهد داشت و اثری روی اقتدار آن نخواهد گذاشت. لذا صهیونیستها متقاعد شدند این جنگ ذلتبار است و نتانیاهو که در این مدت، هم در داخل رژیم دچار مشکل شده و هم در خارج با حکم دادگاه بینالمللی جنایتهای جنگی محکوم شده، مجبور به پذیرش آتشبس میشود.
نقطه عطف این جنگ که سبب شد نتانیاهو آتشبس را بپذیرد، بمباران تلآویو از سوی حزبالله و مقاومت فوقالعاده رزمندگان در جنوب لبنان بود. آنچنان که منطقه خیام و عیتا الشعب به قبرستان تانکها و سربازان ارتش صهیونیستی تبدیل شد. هر چند بسیج 5 لشکر و پرواز جنگندههای اف-35 و اف-16 و هواپیماهای بدون سرنشین باید فضا را به نفع صهیونیستها تغییر میداد اما حتی استفاده از بمبهای فسفری هم نتوانست آنها را به خواسته خود برساند.
حزبالله معادلات منطقه را دگرگون ساخت. آنها ثابت کردهاند که حزب کوچکی نیستند و پایگاه مردمی خوبی دارند. در همین ایام جنگ، تابلوی زیبایی از همدلی مردم به تماشا گذاشته شد. حتی گروههای معاند حزبالله هم درهای خود را روی آوارگان جنگی جنوب لبنان گشودند. همین امر سبب قوت چند برابری مقاومت شد و باعث شد که حزبالله در برابر جبهه متحدی از دنیا ایستادگی کرده و آنها را به زانو درآورد.
یادداشت 2
دو اقدام موثر حزب الله برای عبور از خسارت ها
صباح زنگنه
تحلیلگر مسائل خاورمیانه
روندی که حزبالله لبنان از آغاز جنگ طی کرده نشان داد به لحاظ برنامهریزی، سازماندهی و مبانی اعتقادی محکم بوده و آنقدر خوب طراحی شده که میتواند در برابر پنجمین ارتش دنیا ایستادگی کند و خسارتهایی را به این ارتش پر ادعا وارد سازد. حزبالله طراحیهای چندلایهای داشته و همیشه توانسته ابتکار عمل خود را بخوبی نشان دهد. آنگونه که در جنگ ۳۳ روزه هم اسرائیل از ابزار جنگی دریایی استفاده کرد و حزبالله هم توانست کشتیهای جنگی رژیم را غرق سازد. این اتفاقات نشان میدهد قدرت حزبالله بجز اعتقاد و ایمان راسخ چیز دیگری نیست. همین امر سبب شده اهداف اعلام شده از سوی رژیم صهیونیستی با شکست روبه رو شود. اگرچه حزبالله در این جنگ متحمل خسارات زیادی بخصوص از لحاظ نیروی انسانی و شهادت رهبران خود شد اما با دو اقدام توانسته اولاً این ضرر را هضم کند و دوماً از آن عبور کند.
- تربیت نیروهای صاحب توان و معرفت
- کسب تجربیات بیشتر؛ هم در تاکتیک و هم در استراتژی.
حزبالله با این دو روش به مراتب بالاتری از قدرت مقاومت و اقدام رسید و در منطقه و جهان به موقعیت بالاتری دست یافت. البته خسارتهای تخریب زیر ساختها نیازمند سرمایهگذاری است اما در مقایسه با تلفاتی که بر رژیم صهیونیستی تحمیل شد، این خسارتها شاید بهصورت اندک به چشم آید.همچون خساراتی که با شهادت فرماندهان حزبالله به وجود آمد. این خسارات برخلاف آنچه که همگان تلقی میکنند، قابل جبران است. زیرا فرماندهان حزبالله از ابتدا خود را برای شهادت آماده کرده بودند و جایگزینهای آنان هم همواره برای انجام مسئولیتهایشان آماده بهکار بودند. همین امر سبب میشود که باری از نگرانیها برداشته شود.
یادداشت 3
شکست پروژه اسرائیل در کنترل سیاسی و امنیتی منطقه
محمد ایرانی
دیپلمات و سفیر اسبق ایران در لبنان
اگرچه جنگ در لبنان خسارتهای سنگینی را برای محور مقاومت در بر داشته و مردمان این سرزمین ضربات زیادی را از قِبل وحشیگریهای رژیم صهیونیستی متحمل شدند، اما آن هنگام که نیروهای مقاومت فاصله نتانیاهو با خواستههایش را که همانا از بین بردن حزبالله بوده بیشتر و بیشتر ساختند، این اسرائیل بود که ناچار به پذیرش آتشبس شد.
رژیم صهیونیستی با آن شدت و حدتی که وارد لبنان شد گمان میبرد که میتواند نیروهای خود را به لیتانی برساند و با این اقدام نیروهای مقاومت را مجبور به خروج کرده و دست به پاکسازی بزرگی بزند و در نهایت خواستههای خود را به دولت لبنان تحمیل کند. از نوع تبلیغاتی که نتانیاهو و ارتش رژیم هم از دیروز آغاز کردهاند و قصد دارند اینگونه بقبولانند که پیروزی را از آن خود ساختهاند، مشخص میشود که این گزاره تا چه اندازه با واقعیت فاصله دارد. حالا اکثر اسرائیلیها از این توافق ناراضی هستند و 60 درصدشان هم پذیرش آن را از سوی رژیم صهیونیستی به معنی شکست میدانند.
اگر امروز اسرائیل نتوانسته به خواسته خود در لبنان برسد و مردم لبنان هم از این وضعیت خوشحال هستند، -نه راضی- و توانستهاند به خانههایشان بازگردند، بر حوزههای مختلف مقاومت تأثیرگذار خواهد بود. مقاومت، همچون درختی است که ممکن است شاخههای آن آسیب ببیند اما ریشه در بدنه اجتماعی لبنان داشته و بسیار زود احیا میشود و بار دیگر تحت عنوان مقابله با خواستههای درازمدت رژیم صهیونیستی برای تحقق خاورمیانه بزرگ ظاهر خواهد شد. اسرائیل با آغاز این جنگ، قصد داشته شرایط را به سمتی پیش ببرد که کنترل سیاسی - امنیتی منطقه را در اختیار بگیرد، اما یک بار دیگر از این خواسته فاصله پیدا کرده است؛ خواستهای که اگر تحقق پیدا میکرد، شرایط سختی را برای جمهوری اسلامی رقم میزد. اما لبنان به عنوان بازوی پر قدرت مقاومت، توانسته سدی در برابر اسرائیل تشکیل دهد و مقامات این رژیم را از نزدیک شدن به ایران پشیمان سازد. حالا آتشبسی که در جنگ لبنان رقم خورده، بنا بر این اصل اساسی که تحولات منطقهای و بینالمللی با هم در ارتباطند، نمیتواند بر ایران بیتأثیر باشد. حزبالله بهعنوان یکی از محورهای مقاومت، به پشتوانه جمهوری اسلامی تقویت شده و اگر چنانچه در آنجا خسارتهایی شکل گرفته باشد، برای ایران هم خسارت محسوب میشود و اگر بر قدرتش افزوده شود، بر قدرت ایران افزوده خواهد شد.