طنز سیاه از مسخشدگی انسانها
سیدعلی تدین صدوقی
نویسنده، کارگردان و منتقد
نمایشنامه «بر پهنه دریا» یکی از اولین نمایشنامههای مروژک است که سال 1959 آن را نگاشته. این نمایشنامه در سال 1345 توسط ایرج زهری برای تلویزیون ترجمه، کارگردانی و بازی شد که به علت نقص فنی پخش نگردید. بعدها محمد علی کشاورز با بازیگرانی چون پرویز پورحسینی و منوچهر فرید، این نمایشنامه را برای تلویزیون کارگردانی کرد که چندی پیش نیز با کارگردانی مروارید افسری اجرا شد.
نمایش برپهنه دریا، یک طنز اجتماعی است که بهصورت گروتسک واقعیات تلخی را پیش چشمانمان میگشاید. اینکه انسانها تا چه اندازه میتوانند از انسانیت خود به حضیض ذلت سقوط کنند و به درجه حیوانیت برسند. اما تفاوتشان با حیوانات در این است که آنها صرفاً از روی غریزه و برای بقا دست به درندهخویی و شکار میزنند، اما انسانها برای برآوردن مقاصد شوم و شیطانی خود با نقشه قبلی و بازیهای زبانی و با استفاده از تحریک عواطف و احساسات انسانی از قبیل نوعدوستی، فداکاری، ایثار، میهنپرستی و... انسانهای سادهدل را برای رسیدن به مقاصد سیاسی، اجتماعی و مادی خود به بازی گرفته و میخورند. این خوردن در نمایشنامه بر پهنه دریا، میتواند نمادین نیز باشد، زیرا ابتدا با کلام و شعار و تحریک عواطف، فکر و مغز و اندیشه آنان را میخورند و به نوعی انسانها را به مسخشدگی میکشانند تا به مسلخ ببرند. این افراد دسیسهباز که صاحبان قدرت و ثروت هستند، جوامع را کنترل کرده و همسو با اهداف خود به هر کجا که بخواهند سوق میدهند.
مروژک که دیکتاتوری و فاشیسم کمونیستی را در کشورش و بلوک شرق با همه وجودش لمس کرده و طمع، خفقان و استبداد و دیکتاتوری پرولتاریای کمونیست سوسیالیست را چشیده بود، ناچار به مهاجرت از کشورش لهستان شد. مروژک در نمایشنامه برپهنه دریا نشان میدهد که دموکراسی نیز چندان تفاوتی با کمونیست و فاشیست ندارد. گردانندگان دموکراسی با شعارهای جذاب و ناسیونالیستی و کمک به همنوع و رسیدن به آزادی و انتخابات آزاد برای ساختن رفاه و آسایش و حفظ آزادی برای نسلهای آینده هر طور که بخواهند جامعه را به سمت و سوی اهداف خود که بیشتر در راستای حفظ قدرت و ثروت و حاکمیت و استیلای آنان بر جامعه است، میکشانند. آنها با ادعای رأیگیری آزادانه و دموکراتیک و... ابتدا مغز مردم را میخورند و سپس با قدرت و ثروت خود و البته جادوی کلمات و دوگانهسازیهای زبانی با واژگان و... بر ضمیر ناخودآگاه و خودآگاه مردمان اثر گذاشته و آنان را در کمال رضایت به سوی برآوردن خواستهها و برنامههای خود که در جهت تحکیم حکومتشان بر جامعه است، سوق میدهند. نمایشنامه بر پهنه دریا موضوع سه نفر از اقشار مختلف است. قشر کارمند یا طبقه متوسط که هماره دنبالهرو است، باوجود اینکه میخواهد استقلال فکری و عملی خود را حفظ کند، یا حداقل به ظاهر اینگونه نشان میدهد. قشر خدمتکار که همیشه مطیع است و بله قربانگوی و طفیلی و قشر سرمایهدار مثلاً تحصیلکرده و روشنفکر و بورژوا که تصمیمهای نهایی را میگیرد. سه گروهی که کشتیشان غرق شده و حالا در قایقی روی دریا سرگردان هستند. گرسنگی بر آنان فشار میآورد و در نهایت بورژوای اشرافزاده که بعداً معلوم میشود «کنت» است، پیشنهادی میدهد؛ او به بهانه گرسنگی یک بازی را راه میاندازد. بازیای که او را سرگرم میکند تا این ساعتها و روزهای سرگردانی را راحتتر بگذراند و ایضاً به فانتزیهای روانپریشانه و سادیسمی خود جامهعمل بپوشاند. نمایشنامه بر پهنه دریا تصویر دهشتناکی از مسخ شدن انسانها توسط صاحبان ثروت و قدرت با دستیازی به روشنفکران و ایدهپردازان در نحلههای مختلف فکری، فلسفی، روانشناسی ، جامعه شناسی و... را نشان میدهد.