اکسیر شعر برای انسان سردرگم امروز
مصطفی محدثیخراسانی
شاعر و منتقد ادبی
خواندن شعر و ارتباط گرفتن با آن به دلیل برخورداری شعر از تناسبهای لفظی و معنایی و توازن و موسیقی و تعادلی که در کلیت آن جاری است میتواند تأثیر سازندهای بر روح و روان انسان بگذارد، حال اگر این شعر حاوی مفهومی روحنواز و آرامبخش نیز باشد تأثیر آن مضاعف خواهد شد.
بسیاری از تکبیتها در طول تاریخ توانستهاند تحولی بزرگ در ابعاد گوناگون در زندگی انسانها ایجاد کنند و منشأ و نقطهعطف تغییرات اساسی در نگرش انسانها نسبت به هستی و زندگی شوند. حتماً داستان تأثیر شگرفی را که این بیت، البته با روایتهای گوناگونی که از آن نقل شده شنیدهاید:
مهتری گر به کام شیر در است
شو خطر کن ز کام شیر بجوی
یکی از دوستان که از اساتید دانشگاه است میگفت من در طول سالهای تدریس با یکی از بیتهای بیدل دهلوی توانستهام موجب تحول در فکر و حتی در زندگی بسیاری از دانشجویانم شوم و در بیان یکی از این موارد میگفت دانشجویی داشتم که در نیمسال اول خیلی پریشان و کمحوصله و کمکار بود و در امتحانات پایان ترم نیز وضع مطلوبی نداشت. پس از امتحانات برای تجدید نظر در نمره امتحان پیش من آمد و گفت که قصد ادامه تحصیل ندارد و به گرفتن یک فوق دیپلم قانع است و خواست که یکی دو نمرهای را که کم دارد به او ارفاق کنم، با او صحبت کردم، البته نه یک بار بلکه در چند نوبت و در شرایط متفاوت. تا اینکه در یکی از نوبتها بحث را به یکی از ابیات بیدل کشاندم و با توضیحات و حواشی لازم مفهوم این بیت بیدل را برایش تشریح کردم که:
دوری مقصد به قدر دستگاه جستوجوست
پا گر از رفتار ماند جاده منزل میشود
و گفتم که به تعبیر بیدل دور یا نزدیک بودن و یا قابل دسترس بودن یا نبودن هدفها بستگی به کسی دارد که میخواهد به آنها برسد، که اگر مرد راه و اهل رفتن نباشی همان ابتدای راه را مقصد تلقی خواهی کرد و در واقع جاده که وسیله رفتن به مقصود است خودش برای تو حکم مقصود را پیدا میکند.
«پا گر از رفتار ماند جاده منزل میشود»
ولی اگر دارای همتی عالی باشی و به قول بیدل دستگاه جستوجوی تو ظرفیت نامحدودی داشته باشد، نه تنها از پیمودن خسته نمیشوی که زمانی هم که به منزل و مقصود برسی نیز کار را تمام شده نخواهی پنداشت. دوستم میگفت بارها آن دانشجو آمد و به بهانههای مختلف بحث روی این بیت بیدل را با من ادامه داد و در هر بحثی که با او داشتم تلاش میکرد بیشتر به عمق و ژرفای این اندیشه حکیمانه پی ببرد و احساس میکردم که حکمت نهفته در این بیت بیدل دارد، ذره ذره در اعماق اندیشه و احساس او رسوخ میکند. بعدها این دانشجو گفتوگوهایش را با من پیرامون این موضوع گسترش داد و علاوه بر حوزه شعر و ادبیات به سایر حوزههای معرفتی هم کشاند و من ذره ذره شاهد تغییر در رفتار و اخلاقیات او بودم تا بالاخره همان بیت بیدل شد، منشأ این تحول و نقطه عطفی در زندگی این دانشجو. به گستره غنی شعر فارسی که نگاه میکنیم ابیات بسیاری از این دست را میتوانیم دستهبندی کنیم که در موقعیتهای مختلف میتوانند تأثیرهایی از این دست را بر انسان بگذارند؛ باید این ظر فیتها را در شعر شناخت.