فضای مجازی

تئاتر؛ بهانه آزادی 2 زندانی
مراسم آزادسازی دو زندانی جرایم مالی با حضور لیلا اوتادی در فضای مجازی مورد توجه کاربران فضای مجازی قرار گرفت.
در این مراسم که با حضور لیلا اوتادی، سفیر آزادی زندانیان برگزار شد با پرداخت بدهی، دو زندانی جرایم مالی ساکن استان خراسان جنوبی آزاد شدند. این زندانی‌ها با عواید مالی نمایش «حرمان» به نویسندگی افسانه بخشی‌فرد و کارگردانی سیدمحمدصادق سیادت توانستند به آغوش گرم خانواده برگردند.
گروه نمایش «حرمان» تأکید کرد: براساس وعده داده شده سومین زندانی نیز در هفته جاری که هفته پایانی نمایش است، به لطف و همراهی مخاطبین آزاد خواهد شد.
لیلا اوتادی درباره این اتفاق گفته خوشحالم از اینکه در فضای تئاتر با وجود تمام مشکلات اقتصادی و ناخوش‌احوالی‌ها این اتفاق زیبا توسط این گروه جوان رقم خورد. دو عزیز از استان خراسان جنوبی با همکاری ویژه دادگستری خوشبختانه آزاد شدند و به آغوش زندگی بازگشتند.
 
دلیل علاقه علیرضا خمسه به باسترکیتون
صحبت‌های علیرضا خمسه در برنامه هفت درباره اینکه دو بازیگر بزرگ سینمای کمدی صامت چارلی چاپلین یا باسترکیتون کدام را بزرگ‌تر می‌دانید مورد توجه کاربران فضای مجازی قرار گرفته و پربازدید شده است.
خمسه گفته، من باستر کیتون را دوست دارم چون با تعریف ما از کمدی به پانتومیم نزدیک‌تر است. علت اینکه بازیگران پانتومیم صورتک‌های سفید یا رنگی به صورت می‌زدند، این بود که بازیگر حق ندارد از چهره برای بیان مقصود، احساس و عاطفه استفاده کند. بازیگر در وهله اول باید از زبان بدن استفاده کند. خب چارلی چاپلین نابغه بزرگی است، اما همزمان از صورت و بدنش استفاده می‌کرد در حالی که تعریف کلاسیک می‌گوید شما باید از صورتتان به عنوان چهره‌ای که رویش ماسک پوشیده استفاده کنید. برای من باستر کیتون بزرگ‌تر است.
 
گلایه بیابانکی به انتسا‌ب‌های ادبی اشتباه
سعید بیابانکی، شاعر و طنزپرداز در استوری خود درباره بی‌دقتی‌های فراوان صورت گرفته در فضای مجازی گلایه کرده و دادش از انتساب برخی اشعار به شعرای ادبیات کهن و حتی شعر امروز درآمده است؛ او با اشاره به یکی از مصادیق اخیر چنین اشتباهاتی نوشته است: «شعر پرغلطی، سال‌هاست به اسم زنده‌یاد قیصر امین‌پور در فضای مجازی و حقیقی می‌چرخد و حتی از برنامه‌های صدا‌وسیما نیز سردرآورده است. (گاهی گمان نمی‌کنی ولی خوب می‌شود/ گاهی نمی‌شود که نمی‌شود که نمی‌شود!) مضحک‌تر از آن کسی است که منتسب به ادبیات است و این شعر را در کتابش با نام قیصر امین‌پور آورده است! به ایشان توضیح داده شد که این شعر غلط و غلوط برای قیصر نیست! به نظرتان واکنش او چه بود؟ حذف شعر از چاپ دوم؟ خیر! باز این شعر مضحک را در کتاب نگاه داشت. درعوض یک پاورقی زد که (نقل به مضمون): بعضی‌ها گفته‌اند این شعر برای قیصر نیست! اشتباه می‌کنند؛ من خودم آن را با صدای قیصر امین‌پور شنیده‌ام! جهل مرکب چندان وحشتناک نیست؛ مگر زمانی که با بلاهت پرورده آمیخته شود! وقتی شعر جعلی به کتاب‌های درسی نیز راه پیدا می‌کند، تکلیف فضای مجازی چیست؟» بیابانکی در ادامه صفحه چند شاعر دیگر در تشریح بیشتر این قبیل اتفاقات را تگ کرده است.
 
عزم سیدآبادی برای انجام کارهای عقب‌مانده
علی‌اصغر سیدآبادی، نویسنده کودک و مروج کتابخوانی تازه‌ترین پست خود در شبکه‌های اجتماعی را به تجربه برپایی یک کارگاه آموزشی در شیراز اختصاص داده است؛ او نوشته: «در کارگاهی در شیراز، بین مربیان کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان درباره رابطه پنج حس و ایران سخن می‌گفتیم؛ حرف به اینجا کشید که گاهی دلمان برای بوی جایی یا کسی تنگ می‌شود. گفتم من همیشه پدربزرگم را با بویی خاص به یاد می‌آورم. یکی از مربیان که اتفاقاً سن و سالی داشت پرید وسط حرفم و گفت: «با بوی جوراب آن مرحوم؟» من هم برای اینکه کم نیاورم گفتم آن مرحوم اصلاً جوراب به پا نمی‌کرد. حالا خودم را شبیه‌ترین آدم به آن مرحوم می‌دانم؛ همه‌اش دنبال حل و فصل خرده کاری‌های مردم از جمله آشپزی داوطلبانه در عزا و عروسی و کارهای دیگر بود و گندم‌های خودش روی زمین می‌ماند. البته نمی‌ماند، بالاخره پدرم و عموها و پسرعموهای عموها دست به دست هم می‌دادند و جمع و جور می‌کردند، اما نه من و برادرانم به تعداد آن مرحوم فرزند داریم و نه کاری از دستشان برمی‌آید. به اندازه چند ماه از کارهای خودم عقبم. از امروز تصمیم گرفته‌ام اولویت را بدهم به کارهای عقب‌مانده خودم، اگر روح ناآرام آن مرحوم و ژن‌های بی‌قرارش که به کالبد من راه یافته، بگذارند.»

 

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و ششصد و سیزده
 - شماره هشت هزار و ششصد و سیزده - ۰۴ آذر ۱۴۰۳